من خورده بودم زمین،
من خورده بودم زمین،
خورده بودم زمین زانوهام زخم شده و پاهام تکون نمیخورد...
نمیتونستم بلند شم...
اومد بالای سرم وایستاد با همون چشمای اشکی و سر زانو های زخم و پاهایی که قدرت نداشت تکون بخوره سرمو گرفتم بالا و با چشمایِ اشکی زل زدم بهش،
میدید که نا ندارم بلند شم،میدید که زخمیم،میدید چشمایِ پر از خواهشمو...
ولی به جای اینکه شروع کنه زمینو سرزنش کردن که چرا باعث شده بیفتم،
به جایِ اینکه خودشم زانو هاشو بذاره رو زمینو بعد دستشو دراز کنه و بلندم کنه،
شروع کرد به سرزنش کردنم؛
که چرا جلوتو نگاه نکردی،
ببین چیکار کردی با خودت و هزار تا حرف دیگه...
دستمو گرفتو بلندم کرد
زخم زانوهام خوب شد،
اشکامم تموم شد
استخونای خورد شدم دوباره ترمیم شد،
ولی؛
زخمی که با حرفاش زد به قلبم،
هنوز خوب نشده...
#فاطمه_جوادی
خورده بودم زمین زانوهام زخم شده و پاهام تکون نمیخورد...
نمیتونستم بلند شم...
اومد بالای سرم وایستاد با همون چشمای اشکی و سر زانو های زخم و پاهایی که قدرت نداشت تکون بخوره سرمو گرفتم بالا و با چشمایِ اشکی زل زدم بهش،
میدید که نا ندارم بلند شم،میدید که زخمیم،میدید چشمایِ پر از خواهشمو...
ولی به جای اینکه شروع کنه زمینو سرزنش کردن که چرا باعث شده بیفتم،
به جایِ اینکه خودشم زانو هاشو بذاره رو زمینو بعد دستشو دراز کنه و بلندم کنه،
شروع کرد به سرزنش کردنم؛
که چرا جلوتو نگاه نکردی،
ببین چیکار کردی با خودت و هزار تا حرف دیگه...
دستمو گرفتو بلندم کرد
زخم زانوهام خوب شد،
اشکامم تموم شد
استخونای خورد شدم دوباره ترمیم شد،
ولی؛
زخمی که با حرفاش زد به قلبم،
هنوز خوب نشده...
#فاطمه_جوادی
۷۵۰
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.