ازدواجاجباریتوسطپدربزرگ

#ازدواج_اجباری_توسط_پدربزرگ
#part26

ات: عع

ته: اره
نودلمو خوردم پاشودم رفتم تو اتاق که تهیونگم پشت سرم اومد تو اتاق
رفتم رو تخت ولو شدم حوصلم سررفته بود

ات: تهیونگگگگگگگگ

ته: بلههههههههههه

ات: حوصلم سر رفته پاشو بریم یه جایی

ته: کجا بریم

ات: امممممم بریم مرکز خرید یا شهربازی

ته: خواهش کن «نیشخند»

ات: تهیونگگگگگ حوصله ندارم ازت خاهش کنم

ته: تا خاهش نکردی هیجا نمیریم

ات: تهیونگگگگگ خاهش میکنمممممم

ته: هالا شد یه چیزی

ات: الان میخای کجا بریم

ته: مرکز خرید و شهربازی

ات: واقعا «ذوق مرگ»

ته: اره واقعا «خنده»

ات: پس من میرم تا به فیلکسو جویئون بگم

ته: اوکیه منم میرم یه دوش بگیرم

ات: باوشه «ذوق»

بعد از این حرفم از اتاق اومدم بیرون و داشتم دنبال اتاق جویئون میکشتم که دستی رو شونم گذاشته شد بلند جیغ زدم برگشتم دیدم که فیلکسه

فیلکس: نترس بابا منم

ات: چرا اینجوری میکنی سکته کردم

فیلکس: خیلی ترسویاااا «خنده»

ات: خودت ترسویی آ جویئون کجاست

فیلکس: تو اتاق

ات: اتاق کجاست

فیلکس: اونجاست

ات: خب کجاست

فیلکس: در پشت سرت

ات: عع بگو دیگه دوساعته دارم میگردم

فیلکس: مگه پرسیدی

ات حتما باید بپرسم

فیلکس: بله

پوکر نگاش کردم و به دون اینکه در بزنم رفتم داخل که جویئون روی تخت دراز به دراز افتاده بود و سرش تو گوشیش بود

ات: یااااا بد نگذره بهت

جویئون: نه نمیگزره «خنده»

ات: ماشالا چه زودم دست به کار شدین

فیلکس: یااااااا اون طوری که تو فکر میکنی نیست

ات: چرا هست «نیشخند»

جویئون: ات خاهر گلم ببند اون حلق را با تشکر

ات: باشه بابا تهیونگ گفت که میخایم بریم بیرون آماده شین

فیلکس: اوکیه حالا میشه تشریف ببرید

ات: باوشههه خوش بگذره «خنده»

از اتاق اومدم بیرون و رفتم طرف اتاق خودمون که............
دیدگاه ها (۰)

#ازدواج_اجباری_توسط_پدربزرگ #part27رفتم داخل اتاق که تهیونگ ...

سلام خب امدم بگم که من دیروز تا ساعت سه این پارت هارو حاضر ...

#ازدواج_اجباری_توسط_پدربزرگ#part25«*آمریکا*» «*ویو/ات*» ساعت...

#ازدواج_اجباری_توسط_پدربزرگ #part24ماشین تو سکوت خیلی سنگینی...

🧸Shadow of Love{part 4} 🦋× وایییی باورم نمیشه .... خالمهه .....

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط