گاهی که روبه روی دلت می نشانی ام
گاهی که روبه روی دلت می نشانی ام
با هر نگاه تا ته غم می کشانی ام
یک شعر ناب سر زده ی تازه می شوم
شاید به شکل زمزمه یک شب بخوانی ام
با چشم خود دوباره ورق می زنی مرا
خط می خورند حادثه های جوانی ام
زل میزنم به چشم تو-جادوی جاودان-
حالا منم که خاطره ایی جاودانی ام
اما دوباره ارتش سرخ سوال و من
درگیر و دار جنگ جدید جهانی ام
تو تا کدام حادثه تا چندمین گناه
پیوست می شوی به من و زندگانی ام؟
تا کی دلیل قاطع شعر تو می شوم؟
پای روایت غزلی می نشانی ام
پرونده ام چگونه شبی بسته می شود ؟
من در کدام صفحه از این بایگانی ام؟
یک لحظه پلک می زنی و پاره می شوند
این فکرهای خسته و گیج و روانی ام
اما دوباره با تپش اولین نگاه تو
من باز هم اسیر جنون های آنی ام...
#خاصترین
با هر نگاه تا ته غم می کشانی ام
یک شعر ناب سر زده ی تازه می شوم
شاید به شکل زمزمه یک شب بخوانی ام
با چشم خود دوباره ورق می زنی مرا
خط می خورند حادثه های جوانی ام
زل میزنم به چشم تو-جادوی جاودان-
حالا منم که خاطره ایی جاودانی ام
اما دوباره ارتش سرخ سوال و من
درگیر و دار جنگ جدید جهانی ام
تو تا کدام حادثه تا چندمین گناه
پیوست می شوی به من و زندگانی ام؟
تا کی دلیل قاطع شعر تو می شوم؟
پای روایت غزلی می نشانی ام
پرونده ام چگونه شبی بسته می شود ؟
من در کدام صفحه از این بایگانی ام؟
یک لحظه پلک می زنی و پاره می شوند
این فکرهای خسته و گیج و روانی ام
اما دوباره با تپش اولین نگاه تو
من باز هم اسیر جنون های آنی ام...
#خاصترین
۴.۶k
۰۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.