فیک

#فیک
#نوازش_باد
Part⁴⁴
~خیلی خب ولی زود برگردید
_باشه
بلند شد ک بره دستشو گرفتم
+جیمین نرو لطفا من...میترسم
پیشونیمو بوسید و دستشو گذاشت زیر چونم و مجبورم کرد تو چشماش نگاه کنم
_برمیگردم
با بغض گفتم:قول میدی؟
_قول قول
دستمو آروم ول کردم ک با سرعت رفت


چیزی نمیشنویدم جز دویدنای چند نفر ک یهو صدای تیر جمع شد
_نامجونننن(با داد)
قلبم هری ریخت نامجون چ بلائی سرش اومده؟
وایییییی


همینطور  صدای تیر اندازی میومد ک یهو قطع شد ترسیده دستمو روی دهنم گذاشتم و اروم نفس میکشیدم
▪︎به به ببین کی اینجاست!
صدای داد کسی ک انگار دهنشو بسته بودن بلند شد



[بچه ها من این چند روز خیلی سرم شلوغه نمیتونم زیاد پارت بزارم]
دیدگاه ها (۱۲)

#فیک#نوازش_باد‌part⁴⁵برگشتم ک ببینم کیه داره با درد هوار میک...

#فیک #نوازش_باد Part⁴⁶ک جونگ وو اومد▪︎یااااااا ا/ت کجاست؟جیم...

#فیک #نوازش_باد Part⁴³°سریع برید ی جا پناه بیارید نامجون دست...

#فیک #نوازش_باد Part⁴²+تو...تو چه طوری تونستی؟^فعلا این مهم ...

پسر کوچولوی من پارت : ۸ویو ته : بردنش تو ی اتاق رفتم داخل کن...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۳

دوپارتی اس\مات تهیونگپارت۲(اخر)ویو ا.ت... بردم تو اتاق دونفر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط