پارت ۹
پارت ۹
(از زبان جون هی)
آل حق که زرنگ بود نمیتونستم کار بکنم ولی باید شکستش میدادم باید باشگاه ما اول میشد تا بفهمن کره کشوره خوبیه ولی همیشه مارو مسخره میکردن باید بفهمن با صدا کردن اسمم فهمیدم باید برم ولی اون دختره هم کم نمیزد همه جام له شد ولی ضربه اخر و تمام بردم یه جیغ از ته ته دلم کردم برگشتم طرف مردم که جونگ کوک و دیدم که کنارش جیمین نشسته بوداونن چرا اینجا بودند با همون دهن باز که داشتم میخندیدم براش دست تکون دادم کلت دختر شادی بودم از هر لحاظ هیچی دیگه مدال و دادن و کلی خوشحالی آمدیم هتل وای همه جای بدنم درد میکرد واقعا اون دختره بد زده بود ولی منم کم نزاشته بودم دام خواست برم باز بیرون رفتم بیرون قدم بزنم هوا خوب بود ولی گرم دیدم از توی یه کوچه یه صدا آمد رفتم تو کوچه آقا چی میخوای ولم کن خوب مگه بچه هامو نمیبینی نمیتونم بیشتر از این بدم
مرده:من حالیم نیست شوهرت یه گوهی خورده باید بدهی منو بدی زود باش نمیتونم بیشتر از این صبر کنم
بعد رفت طرف زنه و میخواست بزنتش که وارد عمل شم
جون هی:چه گوهی میخوای بخوری عوضی
مرده:اها الان کارت به جای کشیده که آدم صدا میکنی لاقل اگه میخوای صدا کنی یه کیو پیدا کن اینقدر لاغرو شکستنی نباشه من میترسم دست بهت بزنم بشکنی عمو جون پس بهتره گورتو گم کنی
جون هی:الان میبینم لاغر شکستنی کیه
رفتم همچین زدمش که داشت به غلت کردن میفتاد
مرده:ولی من پولمو میخوام
میخواستم یه چیزی بگم که یکی از پشت گفت
من پولتو میدم فقط گورتو و گم کن
برگشتم دیدم جانگ کوک هس آمد و پرسید چقدره و پولو داد و آمد پیش من وایساد
زنه:نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم واقعا ممنونم نمیتونم چطوری از شما تشکر کنم
جون هی: اشکال نداره به هر حال من که پول ندادم پس از ایشون تشکر کنین
بعد به جانگ کوک اشاره کردم
زنه:ممنون پسرم
جانگ کوک:خواهش میکنم هر کسی بود این کارو میکرد
از خانومه خدافظی کردیم او امدیم از کوچه بیرون
(از زبان جون هی)
آل حق که زرنگ بود نمیتونستم کار بکنم ولی باید شکستش میدادم باید باشگاه ما اول میشد تا بفهمن کره کشوره خوبیه ولی همیشه مارو مسخره میکردن باید بفهمن با صدا کردن اسمم فهمیدم باید برم ولی اون دختره هم کم نمیزد همه جام له شد ولی ضربه اخر و تمام بردم یه جیغ از ته ته دلم کردم برگشتم طرف مردم که جونگ کوک و دیدم که کنارش جیمین نشسته بوداونن چرا اینجا بودند با همون دهن باز که داشتم میخندیدم براش دست تکون دادم کلت دختر شادی بودم از هر لحاظ هیچی دیگه مدال و دادن و کلی خوشحالی آمدیم هتل وای همه جای بدنم درد میکرد واقعا اون دختره بد زده بود ولی منم کم نزاشته بودم دام خواست برم باز بیرون رفتم بیرون قدم بزنم هوا خوب بود ولی گرم دیدم از توی یه کوچه یه صدا آمد رفتم تو کوچه آقا چی میخوای ولم کن خوب مگه بچه هامو نمیبینی نمیتونم بیشتر از این بدم
مرده:من حالیم نیست شوهرت یه گوهی خورده باید بدهی منو بدی زود باش نمیتونم بیشتر از این صبر کنم
بعد رفت طرف زنه و میخواست بزنتش که وارد عمل شم
جون هی:چه گوهی میخوای بخوری عوضی
مرده:اها الان کارت به جای کشیده که آدم صدا میکنی لاقل اگه میخوای صدا کنی یه کیو پیدا کن اینقدر لاغرو شکستنی نباشه من میترسم دست بهت بزنم بشکنی عمو جون پس بهتره گورتو گم کنی
جون هی:الان میبینم لاغر شکستنی کیه
رفتم همچین زدمش که داشت به غلت کردن میفتاد
مرده:ولی من پولمو میخوام
میخواستم یه چیزی بگم که یکی از پشت گفت
من پولتو میدم فقط گورتو و گم کن
برگشتم دیدم جانگ کوک هس آمد و پرسید چقدره و پولو داد و آمد پیش من وایساد
زنه:نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم واقعا ممنونم نمیتونم چطوری از شما تشکر کنم
جون هی: اشکال نداره به هر حال من که پول ندادم پس از ایشون تشکر کنین
بعد به جانگ کوک اشاره کردم
زنه:ممنون پسرم
جانگ کوک:خواهش میکنم هر کسی بود این کارو میکرد
از خانومه خدافظی کردیم او امدیم از کوچه بیرون
۶.۲k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.