گیسوکمند part:13
گیسوکمند #part:13
بسختی تونستم چشامو باز کنم اولش دیدم تار بود اما فقط یکم درصت شد دستام توان مشت شدن نداشتن و صورتم فک کنم داغون بود و نمیتونستم لبمو تکون بدم اصلن اون لحضه و ساعت حالم خب نبود و مرگ میخاصم یهو دلم تیر کشید
بسختی تونستم بلند بشم ک ی اخ خیلی بد از لای لبای نیمه بازم خارج شد بزحمت نیم خیز شدم همه جام درد میکرد و میسوخت خدااا همتونو لعنت کنه ب زمین گرم بخورین از همتون متنفرم اخ بابا کجایی ببینی حالو روزمو تویی ک حتی یبارم روم دست بلند نکردی مامان بغض کردم بسختی پاهامو پایین تخت گذاشتم
ک از درد پای پیچ خوردم اه از نهادم بلند شدو جیغ کوتاهی کشیدم
اصلن دیدم درصت نبود و دستمو هعی جلوی صورتم تکون میدادم اما بدتر میشد و چشام سیاهی میرف
ک تونستم ی قدممو بسمت در بردارم ک در باز شد اون بود لئون خود عوضی کصافتش هراسون داخل شدو و نفس راحتی کشید
_کمند بیدار شدی؟میدونی خیلی متاسفم من قصد...
+خفه شو
با جیغی کشیدم شوکه شد بیشعور امده رفع رنجش کنه زده داغونم کرده چشام هعی سیاهی میرف اما بازم با این وجود بزحمت نزدیکش شدم و با چشایی ک از نفرت و سردی دو دو میزد بش خیره شدم _تف. ..بمردونگیتون ...میکشمتون میفهمی؟
+کمند. .تو حالت خب نیس باید بریم. ..
_حالل من ب ت هیچ ربطی نداره واقعن اون لحضه کم مونده بود محکم بیوفتم زمین اگه دستمو بدیوار نمیگرفم
بم نزدیک شد_برو بیرون ازت متنفرم
ک فقط اون لحضه صدای نگرانشو شنیدم هه -مواظب باش
*****
با سوزش دستم از بیدار شدم اخ لعنتی اما من کجام با گیجی ب اطراف نگاه میکردم حالم یکم خب بود لئونو ی مرد سبز پوشو دیدم ک بترکی صحبت میکردن اه منو اورده بودی
ک عصبی بلند شدم و سرمو از دستم کشیدم ک خونش در امد.کمند احمق تو الان بیرونی یالا کاری کن ک ب دون مقدمه بطرف بیرون فرار کردم ک با رو کول شدنم. ..
بسختی تونستم چشامو باز کنم اولش دیدم تار بود اما فقط یکم درصت شد دستام توان مشت شدن نداشتن و صورتم فک کنم داغون بود و نمیتونستم لبمو تکون بدم اصلن اون لحضه و ساعت حالم خب نبود و مرگ میخاصم یهو دلم تیر کشید
بسختی تونستم بلند بشم ک ی اخ خیلی بد از لای لبای نیمه بازم خارج شد بزحمت نیم خیز شدم همه جام درد میکرد و میسوخت خدااا همتونو لعنت کنه ب زمین گرم بخورین از همتون متنفرم اخ بابا کجایی ببینی حالو روزمو تویی ک حتی یبارم روم دست بلند نکردی مامان بغض کردم بسختی پاهامو پایین تخت گذاشتم
ک از درد پای پیچ خوردم اه از نهادم بلند شدو جیغ کوتاهی کشیدم
اصلن دیدم درصت نبود و دستمو هعی جلوی صورتم تکون میدادم اما بدتر میشد و چشام سیاهی میرف
ک تونستم ی قدممو بسمت در بردارم ک در باز شد اون بود لئون خود عوضی کصافتش هراسون داخل شدو و نفس راحتی کشید
_کمند بیدار شدی؟میدونی خیلی متاسفم من قصد...
+خفه شو
با جیغی کشیدم شوکه شد بیشعور امده رفع رنجش کنه زده داغونم کرده چشام هعی سیاهی میرف اما بازم با این وجود بزحمت نزدیکش شدم و با چشایی ک از نفرت و سردی دو دو میزد بش خیره شدم _تف. ..بمردونگیتون ...میکشمتون میفهمی؟
+کمند. .تو حالت خب نیس باید بریم. ..
_حالل من ب ت هیچ ربطی نداره واقعن اون لحضه کم مونده بود محکم بیوفتم زمین اگه دستمو بدیوار نمیگرفم
بم نزدیک شد_برو بیرون ازت متنفرم
ک فقط اون لحضه صدای نگرانشو شنیدم هه -مواظب باش
*****
با سوزش دستم از بیدار شدم اخ لعنتی اما من کجام با گیجی ب اطراف نگاه میکردم حالم یکم خب بود لئونو ی مرد سبز پوشو دیدم ک بترکی صحبت میکردن اه منو اورده بودی
ک عصبی بلند شدم و سرمو از دستم کشیدم ک خونش در امد.کمند احمق تو الان بیرونی یالا کاری کن ک ب دون مقدمه بطرف بیرون فرار کردم ک با رو کول شدنم. ..
۱۳.۱k
۲۰ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.