خستم.. خستم......
خستم.. خستم......
کاش یه جدیدموبسازن
منوبفرستن انبار...
کاش به جدیدم بتونم بگم عاشق نشه که....
اگر هم شد پیش کسی تعریف نکنه که...
از رابطش با اون
از خوبیاش
از دلبریاش
به کسی نگه عشقشو چی صدا میزنه که.....
نگه بیشتر از همه کدوم قسمت صورتشو دوست داره که.....
بهش یاد بدم روح لختشو به کسی نشون نده که....
یاد بدم باکسی شکوفه های نارنجو بو نکنه که.....
باهاش خاطرات شبای تابستون نسازه که......
بهش بگم از جادوی پاییز و برگای رو زمین فرار کنه که.....
مبادا باهاش ادم برفی بسازه که......
نکنه بزاره دستای یخ زدشو با نفساش گرم کنه که.....
بهش بگم نگاهشو از رو سنگفرش و موزاییک های پیاده رو بر نداره که.....
که! مثل من قلبش مچاله نشه
که!با عطر شکوفه های نارنج مسموم نشه...
که! تموم تابستون چشماش دنبال کسی که رفته نباشه و تشابه اسمی نمک به زخمش نپاشه..
که! پاییز وصدای برگاش براش لالاییه مرگ نشه..
که! از آدم برفیا سراغ گمشدشو نگیره..
که! نکنه نگاه از زمین برداره و تو سیاه چاله ی چشمای یه بیمعرفت بیفته..
که! نیاد اون روز برای بچه هاش تعریف کنه: #و_ناگهان_چه_زود_دیر_میشود
کاش یه جدیدموبسازن
منوبفرستن انبار...
کاش به جدیدم بتونم بگم عاشق نشه که....
اگر هم شد پیش کسی تعریف نکنه که...
از رابطش با اون
از خوبیاش
از دلبریاش
به کسی نگه عشقشو چی صدا میزنه که.....
نگه بیشتر از همه کدوم قسمت صورتشو دوست داره که.....
بهش یاد بدم روح لختشو به کسی نشون نده که....
یاد بدم باکسی شکوفه های نارنجو بو نکنه که.....
باهاش خاطرات شبای تابستون نسازه که......
بهش بگم از جادوی پاییز و برگای رو زمین فرار کنه که.....
مبادا باهاش ادم برفی بسازه که......
نکنه بزاره دستای یخ زدشو با نفساش گرم کنه که.....
بهش بگم نگاهشو از رو سنگفرش و موزاییک های پیاده رو بر نداره که.....
که! مثل من قلبش مچاله نشه
که!با عطر شکوفه های نارنج مسموم نشه...
که! تموم تابستون چشماش دنبال کسی که رفته نباشه و تشابه اسمی نمک به زخمش نپاشه..
که! پاییز وصدای برگاش براش لالاییه مرگ نشه..
که! از آدم برفیا سراغ گمشدشو نگیره..
که! نکنه نگاه از زمین برداره و تو سیاه چاله ی چشمای یه بیمعرفت بیفته..
که! نیاد اون روز برای بچه هاش تعریف کنه: #و_ناگهان_چه_زود_دیر_میشود
۲۵.۶k
۲۹ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.