استاد کیم
استاد کیم
پارت ۲۳
خانم لی : نه دخترم زیاد نمیرفت لیوان برایه همین که امشب هیچ کس اون رو نشماخت
مینو : سلام
حانم چو : سلام دختر خوشگلم خوبی
مینو : خوبم خیلی ممنونم
مینو سکوت کرد و منتظر موند آخه چرا نمیتونست تهیونگ رو ببین دختره داشت دیونه میشد از اینکه تهیونگ اینجاست و نمیبینش دیونه میشد چرا یه شاگرد باید با دیدن استاد اش اینقدر ذوق کنه
مینو .... ای بابا استاد بیا دیگه اوففففف چرا همچین حسی دارم آخه چرا انگار یه چیزی رو دلم سنگینی کرده بود،
تو ذهن اش به خودش فوش میداد ولی هیچ ردی از تهیونگ نبود
تهیونگ و تهیان یون وو و کانگ دا کنار هم سمته مادر هایشان قدم برداشت
تهیونگ ... اون چه شبیحه مینو هستش ای بابا تهیونگ چی داری میگی مینو اینجا چیکار میکنه
وقتی خوب مطمئن شد مینو اومده انگار یه گل رز تو قلب اش روشن کرد دلش با دیدن اون شاد شد خودشم نمیدانست چرا ؟
خانم کیم : پسرا اومدن
مینو وقتی شنید زود نگاه اش را به آن ها دوخت
پسرا اومدن و به همه سلام کردن و نشستن کانگ دا با مینو یه جوری رفتار کرد که مثلا نمیشناسش و تهیونگ هم همین جور،
مینو با چشم های خوشحالی و ذوق خیره به تهیونگ بود و تو اون پسر های خوشتیپ فقد تهیونگ بود که چشم اش را گرفته بود
تهیونگ ! هم به مینو نگاه میکرد وقتی اون را اینقدر خوشحال میدید خودشم هم لبخند میزد و نگاه اش را به زمین میدوخت
سکوت بود بین آن سه خانواده آقای کیم و آقا لی بلند شد و سمته مهمان ها دیگی ای رفت مادر کانگ دا نزدیک پسرش شد و تو گوش اش گفت
خانم چو : پسرم نظرت راجبه مینو چطوره
کانگ دا آروم گفت
کانگ دا : مادر الان نه
مینو .... این دوتا خیلی شبیحه هم نیست ولی لباشون و قدشون و یکی هستن
ولی چشم ها و دهن هاشون فرق میکنن و همچنین اخلاق هایشون
یهویی مادر مینو و خانم کیم و خانم چو بلند شدن و گفتن میرن موندن این چهار پسر و مینو و یونهی
کانگ دا و تهیونگ رو یک مبل نشسته بودن ولی فاصله ای بینشون بود
مینو وقتی مادر و پدرش از چشم اش پنهان شدن زود بلند شد و کنار تهیونگ نشست و به کانگ دا پشت کرد
مینو : عه نگو شما هم اینجا بودین
یون وو : هی پیشی تو تهیونگ رو از کجا میشناسی
مینو : به تو چه ها ها ها
مینو کمی عصبی شد
تهیونگ : خانم کوچولو اول رو به رو بنشین تا اون کی پشت تو هست براش زشته
مینو پرید سمته راست
مینو : یااااااااااا خدااااا کانگ دا ببخشید
یون وو : هی پیشی با تو مگه نیستم تو تهیونگ و کانگ دا رو از کجا میشناسی
پارت ۲۳
خانم لی : نه دخترم زیاد نمیرفت لیوان برایه همین که امشب هیچ کس اون رو نشماخت
مینو : سلام
حانم چو : سلام دختر خوشگلم خوبی
مینو : خوبم خیلی ممنونم
مینو سکوت کرد و منتظر موند آخه چرا نمیتونست تهیونگ رو ببین دختره داشت دیونه میشد از اینکه تهیونگ اینجاست و نمیبینش دیونه میشد چرا یه شاگرد باید با دیدن استاد اش اینقدر ذوق کنه
مینو .... ای بابا استاد بیا دیگه اوففففف چرا همچین حسی دارم آخه چرا انگار یه چیزی رو دلم سنگینی کرده بود،
تو ذهن اش به خودش فوش میداد ولی هیچ ردی از تهیونگ نبود
تهیونگ و تهیان یون وو و کانگ دا کنار هم سمته مادر هایشان قدم برداشت
تهیونگ ... اون چه شبیحه مینو هستش ای بابا تهیونگ چی داری میگی مینو اینجا چیکار میکنه
وقتی خوب مطمئن شد مینو اومده انگار یه گل رز تو قلب اش روشن کرد دلش با دیدن اون شاد شد خودشم نمیدانست چرا ؟
خانم کیم : پسرا اومدن
مینو وقتی شنید زود نگاه اش را به آن ها دوخت
پسرا اومدن و به همه سلام کردن و نشستن کانگ دا با مینو یه جوری رفتار کرد که مثلا نمیشناسش و تهیونگ هم همین جور،
مینو با چشم های خوشحالی و ذوق خیره به تهیونگ بود و تو اون پسر های خوشتیپ فقد تهیونگ بود که چشم اش را گرفته بود
تهیونگ ! هم به مینو نگاه میکرد وقتی اون را اینقدر خوشحال میدید خودشم هم لبخند میزد و نگاه اش را به زمین میدوخت
سکوت بود بین آن سه خانواده آقای کیم و آقا لی بلند شد و سمته مهمان ها دیگی ای رفت مادر کانگ دا نزدیک پسرش شد و تو گوش اش گفت
خانم چو : پسرم نظرت راجبه مینو چطوره
کانگ دا آروم گفت
کانگ دا : مادر الان نه
مینو .... این دوتا خیلی شبیحه هم نیست ولی لباشون و قدشون و یکی هستن
ولی چشم ها و دهن هاشون فرق میکنن و همچنین اخلاق هایشون
یهویی مادر مینو و خانم کیم و خانم چو بلند شدن و گفتن میرن موندن این چهار پسر و مینو و یونهی
کانگ دا و تهیونگ رو یک مبل نشسته بودن ولی فاصله ای بینشون بود
مینو وقتی مادر و پدرش از چشم اش پنهان شدن زود بلند شد و کنار تهیونگ نشست و به کانگ دا پشت کرد
مینو : عه نگو شما هم اینجا بودین
یون وو : هی پیشی تو تهیونگ رو از کجا میشناسی
مینو : به تو چه ها ها ها
مینو کمی عصبی شد
تهیونگ : خانم کوچولو اول رو به رو بنشین تا اون کی پشت تو هست براش زشته
مینو پرید سمته راست
مینو : یااااااااااا خدااااا کانگ دا ببخشید
یون وو : هی پیشی با تو مگه نیستم تو تهیونگ و کانگ دا رو از کجا میشناسی
۷.۳k
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.