استاد کیم
(استاد کیم )
پارت ۲۲
آقای کیم : اشکالی نداره اینجوری همه مشتاق دیدن دختر آقا لی را دارن یکی یکی میگن بریم دختر آقا لی رو ببینم حتما خوشگله
مینو خندید و یهویی یاد استاد کیم افتاد
مینو : خیلی ازتون ممنونم آقای کیم
آقای کیم : بریم پیشه بقیه
آقای کیم قدم برداشت یون وو و مینو هم پشته سرش قدم برمیداشتن
مینو .... چه مثل استاد کیم حرف میزد خیلی هم مهربون بود،
پدر و مادر مینو نشسته بود و همچین همسر آقا کیم هم نشسته بود،
مینو با دیدن خانم کیم شوکه شد
مینو .... مادر استاد کیم یعنی آقای کیم پدر استاد کیم وای خدا یعنی استاد هم اینجاست پس کجاست
مینو زود نگاه اش را دو رو ورش می انداخت تا اینکه
خانم لی : خانم کیم معرفی میکنم دخترم مینو
مینو که خواستش نبود یون وو با دست اش زد به پهلو اش
مینو : ببخشید سلام مینو .....
خانم کیم : وای تو همونی که دیشب اومدی دوست تهیونگ چطوری دخترم خوبی اون وقت شب تهیونگ ترو نرساند نه خیلی دعواش کردم
مینو .... کارم تمومه
یونهی : مینو بیا اینجا پیشم کارت دارم
از رو مبل بلند شد و دست مینو را گرفت و سمته سرویس میرفتن که
آقای لی : زود برگردین
کمی از اون ها دور شدن و یونهی با نگرانی و ترس گقت
یونهی : حالا چیکار کنیم حتما داداش ...
مینو : ایییییی یونهی خفشو مغزم خوردی ساکت ولش کن بزار ترو خدا یه امشب رو خوش بگذرونم
دست اش را از دست یونهی کشید و کت چرمی اش را کشید و کیف اش را گذاشت با اینکه میترسید ولی همش با چشم هایش دنباله تهیونگ میگشت هواسش نبود خورد به یکی و لیوان از دست فرد اوفتاد
مینو : هییی
وقتی اون را سکوت کرد
کانگ دا : اوووو سلام باز دختر لجباز
مینو : سلام ببخشید هواسم نبود
کانگ دا : اشکالی نداره دیگه بی حساب شدیم نه
مینو خندید و گفت
مینو : آره یجورایی
گانک دا : چو کانگ دا هستم
دست اش را جلو برد
مینو : منم لی مینو هستم
به کانگ دا دست داد و بعدش مینو سمته مادرش رفت
رو مبل کنارش نشست آقای لی و آقا کیم مشغول صحبت کردن بودن
مینو: حانم کیم است.... یعنی آقای تهیونگ کجاست
خانم کیم: تهیونگ با غول اش بود رفت تا یکی رو بهش معرفی کنه
مینو شوکه با چشم های درشت اش گفت
مینو : تهیونگ غول داره یا خدا
خانم کیم : آره تو نمیدونستی
مینو : نه راستش
خانم چو هم اومد و کنار اون ها نشست
خانم چو : سلام خانم لی این روزا هیچ خبری ازت نیست
خانم لی : آره کمی کار داشتم معرفی میکنم دخترم مینو
خانم چو سر تا پا مینو را انالیز کرد و با چشم های درشت داد زد
خانم چو : وای خانم لی چرا دخترتون رو مخفی کرده بودین ....
@Yonjin953
پارت ۲۲
آقای کیم : اشکالی نداره اینجوری همه مشتاق دیدن دختر آقا لی را دارن یکی یکی میگن بریم دختر آقا لی رو ببینم حتما خوشگله
مینو خندید و یهویی یاد استاد کیم افتاد
مینو : خیلی ازتون ممنونم آقای کیم
آقای کیم : بریم پیشه بقیه
آقای کیم قدم برداشت یون وو و مینو هم پشته سرش قدم برمیداشتن
مینو .... چه مثل استاد کیم حرف میزد خیلی هم مهربون بود،
پدر و مادر مینو نشسته بود و همچین همسر آقا کیم هم نشسته بود،
مینو با دیدن خانم کیم شوکه شد
مینو .... مادر استاد کیم یعنی آقای کیم پدر استاد کیم وای خدا یعنی استاد هم اینجاست پس کجاست
مینو زود نگاه اش را دو رو ورش می انداخت تا اینکه
خانم لی : خانم کیم معرفی میکنم دخترم مینو
مینو که خواستش نبود یون وو با دست اش زد به پهلو اش
مینو : ببخشید سلام مینو .....
خانم کیم : وای تو همونی که دیشب اومدی دوست تهیونگ چطوری دخترم خوبی اون وقت شب تهیونگ ترو نرساند نه خیلی دعواش کردم
مینو .... کارم تمومه
یونهی : مینو بیا اینجا پیشم کارت دارم
از رو مبل بلند شد و دست مینو را گرفت و سمته سرویس میرفتن که
آقای لی : زود برگردین
کمی از اون ها دور شدن و یونهی با نگرانی و ترس گقت
یونهی : حالا چیکار کنیم حتما داداش ...
مینو : ایییییی یونهی خفشو مغزم خوردی ساکت ولش کن بزار ترو خدا یه امشب رو خوش بگذرونم
دست اش را از دست یونهی کشید و کت چرمی اش را کشید و کیف اش را گذاشت با اینکه میترسید ولی همش با چشم هایش دنباله تهیونگ میگشت هواسش نبود خورد به یکی و لیوان از دست فرد اوفتاد
مینو : هییی
وقتی اون را سکوت کرد
کانگ دا : اوووو سلام باز دختر لجباز
مینو : سلام ببخشید هواسم نبود
کانگ دا : اشکالی نداره دیگه بی حساب شدیم نه
مینو خندید و گفت
مینو : آره یجورایی
گانک دا : چو کانگ دا هستم
دست اش را جلو برد
مینو : منم لی مینو هستم
به کانگ دا دست داد و بعدش مینو سمته مادرش رفت
رو مبل کنارش نشست آقای لی و آقا کیم مشغول صحبت کردن بودن
مینو: حانم کیم است.... یعنی آقای تهیونگ کجاست
خانم کیم: تهیونگ با غول اش بود رفت تا یکی رو بهش معرفی کنه
مینو شوکه با چشم های درشت اش گفت
مینو : تهیونگ غول داره یا خدا
خانم کیم : آره تو نمیدونستی
مینو : نه راستش
خانم چو هم اومد و کنار اون ها نشست
خانم چو : سلام خانم لی این روزا هیچ خبری ازت نیست
خانم لی : آره کمی کار داشتم معرفی میکنم دخترم مینو
خانم چو سر تا پا مینو را انالیز کرد و با چشم های درشت داد زد
خانم چو : وای خانم لی چرا دخترتون رو مخفی کرده بودین ....
@Yonjin953
- ۱۶.۴k
- ۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط