دو برادر با دو دوست
دو برادر با دو دوست🌌
قسمت۱۲🌠
ناکلز❤
با صدای پرنده ها از خواب بلند شدم ...
هنوز کسی به جز خودم بیدار نشده بود...
سونیک تو بغل شدو بود
سیلور که عروسکش رو مث چی گرفته بود
تلنزم داشت تو خواب مسئله ریاضی حل میکرد
منم که ...
بیدارم بابا چی بگم
میخواستم صداشون کنم بلند شن ولی یه فکره شیطانی به مخم زد
از تو کیفم یه دیگه بزرگ برداشتم و از چادر خارج شدم
من : چه هوایی جون میده واس کباب درس کردن(حرف همیشگی بیشتر باباها)
به سمت برکه میرمو دیگو پر از اب میکنم و به سمت چادر حرکت میکنم
(رسیدن به چادر )
دیگ ابو بالا سرشون با شتاب فراوان خالی میکنم
همشون : ااااااااااااااااااااااااااآااااااااااااااا
من : صب بیریختتون بخیر تنبلای شاه عباس
تلنز : این چه کاری بود دقیقا
سیلور : نمیتونستی مث انسان بیدارمون کنی
شدو : این اگه میتونست این کارو نمیکرد
سونیک: ناکلز ایشالاا خبر مرگتو بدن اههه
سونیک بلند میشه و از چادر میزنه بیرون و منم پشت سرش راه میوفتم
وقتی از چادر زدم بیرون سونیکو ندیدم
من : سونیک داداش شوخی بود
بقیه هم از تو چادر اومدن بیرون
من : سونیک کوشی
شدو : چرا اربعه میکشی
من : سونیک نی
تلنز : چی
من : نخودچی همین که شنیدی
شدو : یعنی چی گم شد ..........................سونیکک
کوشی پس
ادامه دارد ...
ببخشید خیلی کمه اخه تو وضیعتی نیستم که بخوام ادامه بدم
قسمت۱۲🌠
ناکلز❤
با صدای پرنده ها از خواب بلند شدم ...
هنوز کسی به جز خودم بیدار نشده بود...
سونیک تو بغل شدو بود
سیلور که عروسکش رو مث چی گرفته بود
تلنزم داشت تو خواب مسئله ریاضی حل میکرد
منم که ...
بیدارم بابا چی بگم
میخواستم صداشون کنم بلند شن ولی یه فکره شیطانی به مخم زد
از تو کیفم یه دیگه بزرگ برداشتم و از چادر خارج شدم
من : چه هوایی جون میده واس کباب درس کردن(حرف همیشگی بیشتر باباها)
به سمت برکه میرمو دیگو پر از اب میکنم و به سمت چادر حرکت میکنم
(رسیدن به چادر )
دیگ ابو بالا سرشون با شتاب فراوان خالی میکنم
همشون : ااااااااااااااااااااااااااآااااااااااااااا
من : صب بیریختتون بخیر تنبلای شاه عباس
تلنز : این چه کاری بود دقیقا
سیلور : نمیتونستی مث انسان بیدارمون کنی
شدو : این اگه میتونست این کارو نمیکرد
سونیک: ناکلز ایشالاا خبر مرگتو بدن اههه
سونیک بلند میشه و از چادر میزنه بیرون و منم پشت سرش راه میوفتم
وقتی از چادر زدم بیرون سونیکو ندیدم
من : سونیک داداش شوخی بود
بقیه هم از تو چادر اومدن بیرون
من : سونیک کوشی
شدو : چرا اربعه میکشی
من : سونیک نی
تلنز : چی
من : نخودچی همین که شنیدی
شدو : یعنی چی گم شد ..........................سونیکک
کوشی پس
ادامه دارد ...
ببخشید خیلی کمه اخه تو وضیعتی نیستم که بخوام ادامه بدم
- ۲.۵k
- ۱۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط