دو برادر یا دو دوست
دو برادر یا دو دوست🌠
قسمت ۱۳🌌(خوب از این پارت به بعد داستان تازه شروع میشه)
ناکلز❤
همینجوری داشتیم سونیکو صدا می کردیم که صداشو شنیدیم
سونیک : یه لحظه بیاین اینجا
به بچه ها نگا کردم و با هم به سمت صدای سونیک حرکت کردیم ...
از کلی شاخو برگا که رد شدیم که به یه غار بزرگ رسیدیم غارش یه حس عجیبی داشت انگار یکی اون تو بود... سونیک جلوی اون غاره بود که شدو هم رفت پیشش
شدو : چه غار بزرگی...
منو تلنزو سیلور هم رفتیم پیششون
سیلور : هومم شبیه به اون غارایی که تو داستانا هست
تلنز : اره
من : بهتر نی بریم
سیلور : اره دیگه بریم
شدو♥
دست سونیکو گرفتم تا با هم بریم ولی مقاومت کرد
بهش نگا کردم همونجوری داشت به غاره نگا میکرد
بچه ها هم تا دیدن ما وایسادیم اومدن سمتمون
تلنز : مشکلی پیش اومده
سرمو به نشونه ی نمیدونم تکون دادم که سونیک گفت
سونیک : میخوام برم تو
میخواست بره تو غار که دستشو کشیدن و مانع رفتنش شدم
من : سونیک اون تو چیزی گیرت نمیاد . بیا بریم ...
نذاشت حرفمو کامل بزنم که پرید وسط حرفم
سونیک : میخوام برم تو
حرفشو با لحن عجیبی گفت که تا حالا نشنیده بودم
رو به بچه ها کردم
من : حالا یکم وقت کم بشه كه چیزی نیست
سیلور میخواست حرفی بزنه ولی از گفتنش مصرف شد
به سونیک که نگا کردم تو غار بود
من : سونیک وایسا
ایستاد ولی بعد دوباره را افتاد
عجیب بود سونیک همچین رفتاری نداره
ناچار ما هم رفتیم تو غار ولی سونیکو ندیدیم
من و سیلور با هم : سونیک
یکم که جلو رفتیم به یه تونل سنگیه چهار راهِ رسیدیم
ناکلز : خب تو کدوم بریم
تلنز : بهتره جدا شیم ... من سمت راستیه ...سیلور سمت چپیه ...شدو سمت راستیه ... ناکلزم ...
ناکلز : سمت چپیه
تلنز سرشو به معنی اره تکون دادم هر کدوممون به داخل تونلای سنگی رفتیم ...
من : سونیک کجایی
یکم جلوتر که رفتم صداشو شنیدم
(داریم به جاهای باهال نزدیک میشیم)
سونیک : شدو کمک
ترس تو وجودم رشت کرد ...
من : سونیک کجایی
یکم جلو تر که رفتم دیدمش
ولی پشت به من بود
من : سونیک حالت خوبه
چیزی نگفت و همین منو بیشتر ترسوند
دستمو رو شونش گذاشتم تا برش گردونم
ولی وقتی صورتشو دیدم چن قدم ازش فاصله گرفتم
اون ... اون ...اشکای خونی ... اون چشما
نه اون سونیک نبود
من : تو کی هستیییییی
ـــــــــــــ : من ؟ من کیم ... منم دیگه سونیک... داداشت
نه اون سونیک نبود ... چشمای سونیک زمردی رنگ بود و بدون اشکای خونی ولی این ... چشمای قرمز با اشکای خونی
من : نه تو سونیک نیستی
کاملا برگشت و شروع کرد به خندیدن
اون : اوه هاهاهاهاهاهاهاها ... نمیشه تو رو مث بقیه کول زد هاهاهاهاهاها
من : یه بار دیگه ازت میپرسم تو کی هستی
اون : من ...اسم من سونیک eхe هست
نسخه ی شیطانی داداشت سونیک
ادامه دارد...
قسمت ۱۳🌌(خوب از این پارت به بعد داستان تازه شروع میشه)
ناکلز❤
همینجوری داشتیم سونیکو صدا می کردیم که صداشو شنیدیم
سونیک : یه لحظه بیاین اینجا
به بچه ها نگا کردم و با هم به سمت صدای سونیک حرکت کردیم ...
از کلی شاخو برگا که رد شدیم که به یه غار بزرگ رسیدیم غارش یه حس عجیبی داشت انگار یکی اون تو بود... سونیک جلوی اون غاره بود که شدو هم رفت پیشش
شدو : چه غار بزرگی...
منو تلنزو سیلور هم رفتیم پیششون
سیلور : هومم شبیه به اون غارایی که تو داستانا هست
تلنز : اره
من : بهتر نی بریم
سیلور : اره دیگه بریم
شدو♥
دست سونیکو گرفتم تا با هم بریم ولی مقاومت کرد
بهش نگا کردم همونجوری داشت به غاره نگا میکرد
بچه ها هم تا دیدن ما وایسادیم اومدن سمتمون
تلنز : مشکلی پیش اومده
سرمو به نشونه ی نمیدونم تکون دادم که سونیک گفت
سونیک : میخوام برم تو
میخواست بره تو غار که دستشو کشیدن و مانع رفتنش شدم
من : سونیک اون تو چیزی گیرت نمیاد . بیا بریم ...
نذاشت حرفمو کامل بزنم که پرید وسط حرفم
سونیک : میخوام برم تو
حرفشو با لحن عجیبی گفت که تا حالا نشنیده بودم
رو به بچه ها کردم
من : حالا یکم وقت کم بشه كه چیزی نیست
سیلور میخواست حرفی بزنه ولی از گفتنش مصرف شد
به سونیک که نگا کردم تو غار بود
من : سونیک وایسا
ایستاد ولی بعد دوباره را افتاد
عجیب بود سونیک همچین رفتاری نداره
ناچار ما هم رفتیم تو غار ولی سونیکو ندیدیم
من و سیلور با هم : سونیک
یکم که جلو رفتیم به یه تونل سنگیه چهار راهِ رسیدیم
ناکلز : خب تو کدوم بریم
تلنز : بهتره جدا شیم ... من سمت راستیه ...سیلور سمت چپیه ...شدو سمت راستیه ... ناکلزم ...
ناکلز : سمت چپیه
تلنز سرشو به معنی اره تکون دادم هر کدوممون به داخل تونلای سنگی رفتیم ...
من : سونیک کجایی
یکم جلوتر که رفتم صداشو شنیدم
(داریم به جاهای باهال نزدیک میشیم)
سونیک : شدو کمک
ترس تو وجودم رشت کرد ...
من : سونیک کجایی
یکم جلو تر که رفتم دیدمش
ولی پشت به من بود
من : سونیک حالت خوبه
چیزی نگفت و همین منو بیشتر ترسوند
دستمو رو شونش گذاشتم تا برش گردونم
ولی وقتی صورتشو دیدم چن قدم ازش فاصله گرفتم
اون ... اون ...اشکای خونی ... اون چشما
نه اون سونیک نبود
من : تو کی هستیییییی
ـــــــــــــ : من ؟ من کیم ... منم دیگه سونیک... داداشت
نه اون سونیک نبود ... چشمای سونیک زمردی رنگ بود و بدون اشکای خونی ولی این ... چشمای قرمز با اشکای خونی
من : نه تو سونیک نیستی
کاملا برگشت و شروع کرد به خندیدن
اون : اوه هاهاهاهاهاهاهاها ... نمیشه تو رو مث بقیه کول زد هاهاهاهاهاها
من : یه بار دیگه ازت میپرسم تو کی هستی
اون : من ...اسم من سونیک eхe هست
نسخه ی شیطانی داداشت سونیک
ادامه دارد...
- ۲.۸k
- ۱۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط