پارت³⁰
پارت³⁰
................
میریزن تو خونه
_ باشه
؛؛ شام میخوری؟
_ نه میرم دیگه توهم کاراتو بکن
؛؛ اوهوم خدافظ
رفت منم رفتم اتاق خوابو مرتب کردم و یکم دراز کشیدم
حوصلم سر رفته بود تصمیم گرفتم چندتا از دوستام رو دعوت کنم زنگ زدم به جویی
" بلههه
؛؛ یواشش کر شدم
" خو حالا بگو چیکار داشتی
؛؛ بچاهارو جم کنید بیایید اینجا یکم دورهم باشیم
" واییی پارتییی؟؟
؛؛ یه جورایی
" حلههه
؛؛ اروم ترررر
قط کردم و رفتم یکم خرید کردم و غذا درست کردم و خونه رو تاجایی که تونستم تمیز و شبیح به سالن پارتی کردم که جویی غر نزنه رفتم حموم کردم و اومدم که صدایه زنگ اومد اینقدر زود اومدن؟
رفتم باز کردم جویی بود و لیا (، لیا |جویی)
، سلام منگل مننن
؛؛ سلام چقدر زود اومدین
| اومدیم باهم اماده بشیممم برو تو زودباش الان میان
رفتیم داخل و اماده شدیم و منتظر موندیم تا بقیه هم بیان
، جویی کیارو گفتی بیان اخه منو همینجوری از خونه کشیدی بیرون هیچی نگفتی
| جان و سوهو و میا و جون مین و یونهی
، اوکی
شروع کردیم حرف زدن و تعریف کردیم که این چند روز چیشد و یه فیلم ترسناک باهم انتخاب کردیم و اماده گذاشتیم بعد یکم که نشستیم که اومدن راستش دلم براشون تنگ شده بود خیلی وقت بود ندیده بودمشون
جان " خوب یونا خانم چیشد یادی از دوستات کردی
؛؛ فقط کارم یکم زیاد بود
| اره یه اتفاق خیلی جالبم افتاد
؛؛ حالا یه چی بهت گفتم همه جا جارش نزن
| عه خوب مگه چیه جم خودمونیه کسی چیزی نمیگه
جان " جویی راس میگه بگو چیشده
سیرتاپیاز داستانو تعریف کردم که چیشد کجا رفتم کیا بودن و اینا همه داشتن با تعجب نگام میکردن
سوهو " یونا تو سریال بازی نمیکردی با زندگی واقعی اشتباه نگرفتی؟
؛؛ یاا میزنمتااا حتی زخمشم رو پام هست هنوز
جان " ناموصن؟ ببینم
؛؛ بی حیا چشتاتو درویش کنن ببینم چیه
جان " اییی وحشی چرا میزنی
؛؛ خوب کردمم
سوهو " حالا جدا از شوخی ببینم چیشد پات
؛؛ نه جدا خجالت سرت نمیشه
جون مین " اینهمه ادم لبینم نشونشون بده دیگه
جون مین ادم جدی بود تو اکیپ تنها کسی بود که ما ازش حرف شنوی داشتیم جدی بود ولی باجنبه بود خلاصههه داشتیم حرف میزدیم که جونگکوک زنگ زد
؛؛ بله؟
_ سلامت کو
؛؛ خا سلام
_ چه خبره اونجا چرا اینقدر سروصدا هست؟
؛؛ هیچی چند تا از دوستام اومدن پیشم
_ میتونم بپرسم کیا هستن ؟
؛؛ نه
_ کیا هستن؟
؛؛ هوففف ... الان بگم تو میشناسی؟
_ اره تو بگو
؛؛ لیا جویی یونهی میا سوهو جون مین جان
_ اهاااا منم میام
؛؛ جانم؟ ... الووووو هوی یارو
................
میریزن تو خونه
_ باشه
؛؛ شام میخوری؟
_ نه میرم دیگه توهم کاراتو بکن
؛؛ اوهوم خدافظ
رفت منم رفتم اتاق خوابو مرتب کردم و یکم دراز کشیدم
حوصلم سر رفته بود تصمیم گرفتم چندتا از دوستام رو دعوت کنم زنگ زدم به جویی
" بلههه
؛؛ یواشش کر شدم
" خو حالا بگو چیکار داشتی
؛؛ بچاهارو جم کنید بیایید اینجا یکم دورهم باشیم
" واییی پارتییی؟؟
؛؛ یه جورایی
" حلههه
؛؛ اروم ترررر
قط کردم و رفتم یکم خرید کردم و غذا درست کردم و خونه رو تاجایی که تونستم تمیز و شبیح به سالن پارتی کردم که جویی غر نزنه رفتم حموم کردم و اومدم که صدایه زنگ اومد اینقدر زود اومدن؟
رفتم باز کردم جویی بود و لیا (، لیا |جویی)
، سلام منگل مننن
؛؛ سلام چقدر زود اومدین
| اومدیم باهم اماده بشیممم برو تو زودباش الان میان
رفتیم داخل و اماده شدیم و منتظر موندیم تا بقیه هم بیان
، جویی کیارو گفتی بیان اخه منو همینجوری از خونه کشیدی بیرون هیچی نگفتی
| جان و سوهو و میا و جون مین و یونهی
، اوکی
شروع کردیم حرف زدن و تعریف کردیم که این چند روز چیشد و یه فیلم ترسناک باهم انتخاب کردیم و اماده گذاشتیم بعد یکم که نشستیم که اومدن راستش دلم براشون تنگ شده بود خیلی وقت بود ندیده بودمشون
جان " خوب یونا خانم چیشد یادی از دوستات کردی
؛؛ فقط کارم یکم زیاد بود
| اره یه اتفاق خیلی جالبم افتاد
؛؛ حالا یه چی بهت گفتم همه جا جارش نزن
| عه خوب مگه چیه جم خودمونیه کسی چیزی نمیگه
جان " جویی راس میگه بگو چیشده
سیرتاپیاز داستانو تعریف کردم که چیشد کجا رفتم کیا بودن و اینا همه داشتن با تعجب نگام میکردن
سوهو " یونا تو سریال بازی نمیکردی با زندگی واقعی اشتباه نگرفتی؟
؛؛ یاا میزنمتااا حتی زخمشم رو پام هست هنوز
جان " ناموصن؟ ببینم
؛؛ بی حیا چشتاتو درویش کنن ببینم چیه
جان " اییی وحشی چرا میزنی
؛؛ خوب کردمم
سوهو " حالا جدا از شوخی ببینم چیشد پات
؛؛ نه جدا خجالت سرت نمیشه
جون مین " اینهمه ادم لبینم نشونشون بده دیگه
جون مین ادم جدی بود تو اکیپ تنها کسی بود که ما ازش حرف شنوی داشتیم جدی بود ولی باجنبه بود خلاصههه داشتیم حرف میزدیم که جونگکوک زنگ زد
؛؛ بله؟
_ سلامت کو
؛؛ خا سلام
_ چه خبره اونجا چرا اینقدر سروصدا هست؟
؛؛ هیچی چند تا از دوستام اومدن پیشم
_ میتونم بپرسم کیا هستن ؟
؛؛ نه
_ کیا هستن؟
؛؛ هوففف ... الان بگم تو میشناسی؟
_ اره تو بگو
؛؛ لیا جویی یونهی میا سوهو جون مین جان
_ اهاااا منم میام
؛؛ جانم؟ ... الووووو هوی یارو
۱۴.۳k
۱۵ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.