رمان : بی اوا

رمان : بی اوا
پارت ۳
ولی چرا باید همچین باشگاه بزرگی تو خونه واسه
خودش درست کنه؟
اوا :بیشتر اینجا تمرین می کنن ؟
سامین : کلا همینجا تمرین می کنه.
میدونی یکم کار کردن باهاش سخته
نمی خوایم کسی موقع تمرین ازش فیلم یا عکس
بگیره
اوا: چرا؟
سامین با تردید جلوی در وایساد: یکم نسبت به بقیه ورزشکارا سخت تر و خشن تر ورزش می کنه
البته داریم روش کار می کنیما ولی فک نکنم درست شه
بعد از اینکه قراردادو امضا کردی
بیشتر بهت توضیح میدم
فعلا تا همینجا بسه
درو باز کرد و جلوتر داخل رفت
می خواست بگه خانوما مقدم ترن
ولی حدس میزد اوا لازم داشته باشه چند ثانیه صبر کنه
تا به خودش بیاد و پشتش قایم شه
سامین : کفشاتو درنیار
اوا باش ارومی گفت و پشت سرش داخل
رفت
هنوز چند قدم جلو نرفته بودن
که صدای ضربه های
قوی و محکم از جا پروندش
بهت زده به مردی که فقط
تو فضای مجازی عکس و فیلم ازش دیده بود خیره شد
خیلی بزرگ تر و عضلانی تر و صد البته خشن تر به نظر می رسید
مشتای قوی و محکم شو
با سرعت به کیسه بوکس قرمز میزد
مربیاش با فاصله وایساده بودن
مشخص بود نگران و عصبی ان
سامین: بی شرف باز شروع کرد.....
اوا ترسیده یه قدم عقب رفت و
گفت : می خواید بریم
بعدا بیایم یه وقت مزاحمشون نش..