تقاص عشق فصل part
تقاص عشق/ فصل ۲ / part ۱۷۱
سئول شب /// شرکت JM
سوا با سینی که تو دستش بود پشته در اتاق جیمین ایستاده
سوا : اون داروی خواب آور که بهت گفتم ریختی توش نه
.... : بله خانم نگران هیچی نباشید فقط اون لیوان قهوه سمته راستی داروی
سوا نذاشت منشی اش حرف را بزنه سریع واره اتاق شد
منشی اش با خودش زمزمه کرد
... : فقط خواستم بگم لیوان سمته راستی داروی خواب آور داره
جیمین تویه اتاقش بود نگاهی به ساعت مچی اش انداخت دیگه وقت رفتنش بود سوا سریع وارده اتاق شد و سمته صندلی جلوی میز جیمین آمد و نشست لیوان قهوه سمته راست رو گذاشت جلوی جیمین و اون یکی رو خودش برداشت
جیمین : سوا من باید برم
سوا : فقط یه قهوه میخوریم خسته گیت در میره
جیمین با اصرار های زیاد سوا مجبور شد قهوه رو بخوره مدتی گذشت سوا که فکر میکرد اون قهوه ای که توش دارو ریخته رو خودش خورده منتظر بود تا خوابش ببره
اما هیچ اثری از خواب نبود جیمین که کم کم پلک هایش رو هم گذاشت میشد
سوا
//به خشکی شانس قهوه رو اشتباهی به جیمین دادم اوففف//
با تماسی که به گوشی اش آمد سریع جواب داد
سوا : آلو داداش
هیون سو : یه چیزای شنیدم باید در موردش حرف بزنیم سریع بیا خونه
سوا : بعدن درموردش حرف میزنیم
هیون سو عصبی گفت
هیون سو : خراب کردن زندگی بقیه رو دوست داری ها
تا بیشتر از این عصبانی نشدم سریع بیا
//گوشی را قطع کرد سوا عصبی بلند شد با خودش گفت
جیمین الان نشد اما بعدن به آرزوم میرسم//
سریع از اتاق خارج شد جیمین درحالی که سرش گیج میرفت از رویه صندلی بلند شد سمته مبل تو اتاق اش رفت بلافاصله افتاد رویه مبل و چشم هایش به خواب رفتن
ات مثله همیشه چانسو تو بغلش بود تو سالن راه میرفت تا آروم بشه اما این دفعه خیلی گریه میکرد ات کم کم نگران شد
ات : شازده من چی شده چرا گریه میکنی
چانسو به گریه گردنش هایش ادامه داد جیمین هم که نیومده بود عمارت آقا و خانم پارک هم بوسان رفته بودم بیتگرام هم با یوشیکو بیرون بود دیگه نمیدونست به کی بگه نگران به جیمین زنگ زد اما جواب نداد ات با عصبانیت گوشی را پرت کرد رویه مبل
ات : آخ جیمین کجای چرا گوشیتو جواب نمیدی
چانسو که همش گریه میکرد یهو ات با نگرانی چانسو رو تویه پتوی آبی پیچید و به حیاط عمارت رفت سمته راننده رفت و با عجله گفت
ات : سریع ماشین رو روشن کن باید بریم بیمارستان ..
سئول شب /// شرکت JM
سوا با سینی که تو دستش بود پشته در اتاق جیمین ایستاده
سوا : اون داروی خواب آور که بهت گفتم ریختی توش نه
.... : بله خانم نگران هیچی نباشید فقط اون لیوان قهوه سمته راستی داروی
سوا نذاشت منشی اش حرف را بزنه سریع واره اتاق شد
منشی اش با خودش زمزمه کرد
... : فقط خواستم بگم لیوان سمته راستی داروی خواب آور داره
جیمین تویه اتاقش بود نگاهی به ساعت مچی اش انداخت دیگه وقت رفتنش بود سوا سریع وارده اتاق شد و سمته صندلی جلوی میز جیمین آمد و نشست لیوان قهوه سمته راست رو گذاشت جلوی جیمین و اون یکی رو خودش برداشت
جیمین : سوا من باید برم
سوا : فقط یه قهوه میخوریم خسته گیت در میره
جیمین با اصرار های زیاد سوا مجبور شد قهوه رو بخوره مدتی گذشت سوا که فکر میکرد اون قهوه ای که توش دارو ریخته رو خودش خورده منتظر بود تا خوابش ببره
اما هیچ اثری از خواب نبود جیمین که کم کم پلک هایش رو هم گذاشت میشد
سوا
//به خشکی شانس قهوه رو اشتباهی به جیمین دادم اوففف//
با تماسی که به گوشی اش آمد سریع جواب داد
سوا : آلو داداش
هیون سو : یه چیزای شنیدم باید در موردش حرف بزنیم سریع بیا خونه
سوا : بعدن درموردش حرف میزنیم
هیون سو عصبی گفت
هیون سو : خراب کردن زندگی بقیه رو دوست داری ها
تا بیشتر از این عصبانی نشدم سریع بیا
//گوشی را قطع کرد سوا عصبی بلند شد با خودش گفت
جیمین الان نشد اما بعدن به آرزوم میرسم//
سریع از اتاق خارج شد جیمین درحالی که سرش گیج میرفت از رویه صندلی بلند شد سمته مبل تو اتاق اش رفت بلافاصله افتاد رویه مبل و چشم هایش به خواب رفتن
ات مثله همیشه چانسو تو بغلش بود تو سالن راه میرفت تا آروم بشه اما این دفعه خیلی گریه میکرد ات کم کم نگران شد
ات : شازده من چی شده چرا گریه میکنی
چانسو به گریه گردنش هایش ادامه داد جیمین هم که نیومده بود عمارت آقا و خانم پارک هم بوسان رفته بودم بیتگرام هم با یوشیکو بیرون بود دیگه نمیدونست به کی بگه نگران به جیمین زنگ زد اما جواب نداد ات با عصبانیت گوشی را پرت کرد رویه مبل
ات : آخ جیمین کجای چرا گوشیتو جواب نمیدی
چانسو که همش گریه میکرد یهو ات با نگرانی چانسو رو تویه پتوی آبی پیچید و به حیاط عمارت رفت سمته راننده رفت و با عجله گفت
ات : سریع ماشین رو روشن کن باید بریم بیمارستان ..
- ۹.۷k
- ۰۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط