افسوس ه هیچ شانهای با من نیست

افسوس ڪه هیچ شانه‌ای با من نیست
جــز شـانـه‌ی تــخــم مــرغ در یـخـچالم
#احسان_افشارے
#شعر
دیدگاه ها (۱)

صد حیف ڪه ما پیر جهاندیده نبودیمروزی ڪه رسـیـدیـم بــه ایـا...

هر روز، جهان است و فرازی و نشیبیاین نیـز نگاهی است به افتـاد...

چشمِ همیشه مستت خَمّار ڪرد ما رازلـف سبڪ عنـانـت سیّـار ڪرد ...

خفته ها ! زنگ چیز خوبی نیستشیشه ها ! سنگ چیز خوبی نیستوصله ه...

مــــــــ'ُــادر....دلم تنگ است.مے خواهم سرم را روے شانه ات ...

‌و‌ شب   ڪَاهی ناجیِ آدم‌هاست وقتی آدم به جایی می‌رسد ڪه به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط