فلش بک به صبح
فلش بک به صبح
ساعت هشت صبح بود که آلارم زنگ خورد
هرچی دنبال ساعت گشتم تا خاموشش کنم پیدا نکردم پس بی اهمیت خودمو تو بغل جیمین جا دادم
که دردی تو بدنم پیچید
ات اخخخ
جیمین ساعت رو خاموش کردم
بدنت درد میکنه
ات اهمم خیلی
جیمین کجاش
ات کمرم
جیمین چه عجب معمولا من باید کمرم باید درد بگیره
ات هیی
جیمین با خنده باشه برگرد
ات برگشت و با شیطنت به بدن زیبای همسرش نگاه میکرد
ویو ادمین
هم جیمین و هم ات امروز خوشحال بودن چون این اولین روز بود که به عنوان همسر لی ات و شوهر پارک جیمین از خواب بلند شدن
جیمین بهتر شد
ات آره
جیمین پاشو بریم صبحونه بخوریم
ات تو برو منم تا لباس بپوشم میام
جیمین باشه و پیشونیم رو بوسید
ویو ات
رفتم پایین دیدم که جیمین گوشی دستشه داره قهوه میخوره و آجوما داره ناهار رو آماده میکنه
ات صبح بخیر اجوما
اجوما صبح بخیر دخترم
ات رفتم رو پای جیمین نشستم
جیمین امروز میری شرکت ؟
جیمین آره گلم
ات عه چرا پس من چی اخم کیوت
جیمین لبش رو سطحی بوسیدم
خوشگلم مجبورم برم ولی زود بر میگردم شب بریم بیرون باشه
ات باشه
جیمین اجوما حواست به ات باشه
اجوما چشم پسرم
جیمین آها ات امشب قراره تهیونگ و لیا و جونکوک و جنی بیان مس آماده باش
ات باشه آماده میشم
یااااا پس بیرون چی؟
جیمین خب میشه یه شب دیگه
ات اصلا قههرم
خواستم از پاش بلند شم که منو گرفت و نشوند رو پاش و کیس کوتاهی با من رفت
جیمین کوچولوم قهر نکن دیگه قول میدم فردا شب ببرمت هر جا دوسداری قبوله؟
ات قبوله
جیمین کت و شلوارش رو پوشید و رفت
منم حوصله ام سر رفت پس زنگ زدم به تهیونگ.........
تا برداشت.............
اینو کم نوشتم چون دو تا پارت پشت سر هم گذاشتم
و چند پارت طولانی با اینکه شرطا نرسید گذاشتم.
ساعت هشت صبح بود که آلارم زنگ خورد
هرچی دنبال ساعت گشتم تا خاموشش کنم پیدا نکردم پس بی اهمیت خودمو تو بغل جیمین جا دادم
که دردی تو بدنم پیچید
ات اخخخ
جیمین ساعت رو خاموش کردم
بدنت درد میکنه
ات اهمم خیلی
جیمین کجاش
ات کمرم
جیمین چه عجب معمولا من باید کمرم باید درد بگیره
ات هیی
جیمین با خنده باشه برگرد
ات برگشت و با شیطنت به بدن زیبای همسرش نگاه میکرد
ویو ادمین
هم جیمین و هم ات امروز خوشحال بودن چون این اولین روز بود که به عنوان همسر لی ات و شوهر پارک جیمین از خواب بلند شدن
جیمین بهتر شد
ات آره
جیمین پاشو بریم صبحونه بخوریم
ات تو برو منم تا لباس بپوشم میام
جیمین باشه و پیشونیم رو بوسید
ویو ات
رفتم پایین دیدم که جیمین گوشی دستشه داره قهوه میخوره و آجوما داره ناهار رو آماده میکنه
ات صبح بخیر اجوما
اجوما صبح بخیر دخترم
ات رفتم رو پای جیمین نشستم
جیمین امروز میری شرکت ؟
جیمین آره گلم
ات عه چرا پس من چی اخم کیوت
جیمین لبش رو سطحی بوسیدم
خوشگلم مجبورم برم ولی زود بر میگردم شب بریم بیرون باشه
ات باشه
جیمین اجوما حواست به ات باشه
اجوما چشم پسرم
جیمین آها ات امشب قراره تهیونگ و لیا و جونکوک و جنی بیان مس آماده باش
ات باشه آماده میشم
یااااا پس بیرون چی؟
جیمین خب میشه یه شب دیگه
ات اصلا قههرم
خواستم از پاش بلند شم که منو گرفت و نشوند رو پاش و کیس کوتاهی با من رفت
جیمین کوچولوم قهر نکن دیگه قول میدم فردا شب ببرمت هر جا دوسداری قبوله؟
ات قبوله
جیمین کت و شلوارش رو پوشید و رفت
منم حوصله ام سر رفت پس زنگ زدم به تهیونگ.........
تا برداشت.............
اینو کم نوشتم چون دو تا پارت پشت سر هم گذاشتم
و چند پارت طولانی با اینکه شرطا نرسید گذاشتم.
۳۰.۰k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.