shadows murderer:قاتل سایه ها
shadows murderer:قاتل سایه ها
part51
"2 ساعت بعد_اداره پلیس دمون"
بعد از انتقال جسد جنی به سردخونه کم کم همه به اداره پلیس رفتن. تهیونگ بیرون اداره پلیس روی پله ها نشسته بود و سیگارش رو روی لبش گزاشته بود.
یک سال پيش به جنی قول داده بود که دیگه لب به سیگار نمیزنه و یک سال تمام به قولش عمل کرد، اما حالا جنی کجا بود که سیگارو از رو لبش برداره و ازش قول بگیره که دیگه این کارو نکنه؟...بر عکس الان جنی تنها دلیل سیگار کشیدن تهیونگ بود....دود سیگارو اشکاش، ترکیب جالبی به نظر میرسیدن.
یاد دو سال پیش افتاده بود، زمانی که برای اولین بار جنی رو دید، و اون دخترک سمج که تازه پلیس شده بود...تر زد به پرونده ای که دوسال تمام تهیونگ به خاطرش بیخوابی کشیده بود.
"فلش بک به دو سال پیش"
"فرانسه_ساعت 9:00 شب_شهر پاریس"
آیرین: امروز روز خیلی خاصیه...دخترم جنی توی آزمون اداره پلیس پذیرفته شد و الان رسما یه پلیسه (با ذوق)
آندره دوست جنی که همراهش توی آزمون پذیرفته شده بود، دستش رو روی شونه جنی گذاشت و گفت: امروز کارت واقعا عالی بود...حتی از منم بهتر بودی
جنی خندید و در جواب گفت: من هیچ وقت نمیتونم بهتر از تو باشم
آیرین: خب دیگه کافیه...امروز همتونو اینجا دعوت کردم تا حسابی بنوشیم و جشن بگیریم
لیوان هاشون رو که از ویسکی فرانسوی پر شده بود بالا میارن و آیرین ادامه میده: به سلامتی
و بعد شروع به خوردن میکنن.
آندره: تو نمیخوری جنی؟
جنی: ممنون نمیخوام مست کنم
آندره: هرجور راحتی
همه مشغول خوردن ویسکی و جشن گرفتن بود که چشم جنی از شیشه رستوران به مرد سیاه پوشی میوفته که ساک مشکی بزرگی رو توی دستش حمل میکنه و ماسک و کلاه داره...و به شدت مشکوکه.
جنی آروم از روی صندلی بلند میشه و میخواد دنبال اون مرد بره که یکی دستش رو میگیره.
آیرین:این جشن برای موفقیت توعه جنی...جایی میخوای بری؟
جنی: عااا میخوام یه چیزی بخرم...فروشگاه همین بغله زود برمیگردم
آیرین: خب به زوئی (خدمتکارشون) بگو برات بگیره
جنی: نه خودم باید برم...زود میام
آیرین: بسیار خب
آیرین دست جنی رو ول میکنه جنی به سرعت دنبال اون مرد میره.
تهیونگ: بعد از تحویل گرفتن محموله تا یک ساعت دیگه میرسم اونجا (تلفنش رو قطع میکنه)
جنی با احتیاط مرد رو تعقیب میکنه و به یه کارخونه متروکه میرسه. (دقت کردین نصف داستان تو کارخونه های متروکس؟😂)
جنی: الو؟ اداره ی پلیس؟ میخواستم گزارش یه مورد مشکوک رو بدم. من کیم جنی هستم
(شرایط پارت بعد:
like:30
(comment:35
#فیک #ایتزی #مامامو #بی_تی_اس #بلک_پینک #اکسو #استرو #بی_ال #کیوت #جین #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک #نامجون #شوگا #رزی #لیسا #جنی #جیسو #کره #کره_جنوبی #چالش #کوک #کیدراما #نامی #ویکوک #تهکوک #ویمین #جنلیسا #تهنی #جینسو #رزمین #جیرز #لیزکوک #نامجین
part51
"2 ساعت بعد_اداره پلیس دمون"
بعد از انتقال جسد جنی به سردخونه کم کم همه به اداره پلیس رفتن. تهیونگ بیرون اداره پلیس روی پله ها نشسته بود و سیگارش رو روی لبش گزاشته بود.
یک سال پيش به جنی قول داده بود که دیگه لب به سیگار نمیزنه و یک سال تمام به قولش عمل کرد، اما حالا جنی کجا بود که سیگارو از رو لبش برداره و ازش قول بگیره که دیگه این کارو نکنه؟...بر عکس الان جنی تنها دلیل سیگار کشیدن تهیونگ بود....دود سیگارو اشکاش، ترکیب جالبی به نظر میرسیدن.
یاد دو سال پیش افتاده بود، زمانی که برای اولین بار جنی رو دید، و اون دخترک سمج که تازه پلیس شده بود...تر زد به پرونده ای که دوسال تمام تهیونگ به خاطرش بیخوابی کشیده بود.
"فلش بک به دو سال پیش"
"فرانسه_ساعت 9:00 شب_شهر پاریس"
آیرین: امروز روز خیلی خاصیه...دخترم جنی توی آزمون اداره پلیس پذیرفته شد و الان رسما یه پلیسه (با ذوق)
آندره دوست جنی که همراهش توی آزمون پذیرفته شده بود، دستش رو روی شونه جنی گذاشت و گفت: امروز کارت واقعا عالی بود...حتی از منم بهتر بودی
جنی خندید و در جواب گفت: من هیچ وقت نمیتونم بهتر از تو باشم
آیرین: خب دیگه کافیه...امروز همتونو اینجا دعوت کردم تا حسابی بنوشیم و جشن بگیریم
لیوان هاشون رو که از ویسکی فرانسوی پر شده بود بالا میارن و آیرین ادامه میده: به سلامتی
و بعد شروع به خوردن میکنن.
آندره: تو نمیخوری جنی؟
جنی: ممنون نمیخوام مست کنم
آندره: هرجور راحتی
همه مشغول خوردن ویسکی و جشن گرفتن بود که چشم جنی از شیشه رستوران به مرد سیاه پوشی میوفته که ساک مشکی بزرگی رو توی دستش حمل میکنه و ماسک و کلاه داره...و به شدت مشکوکه.
جنی آروم از روی صندلی بلند میشه و میخواد دنبال اون مرد بره که یکی دستش رو میگیره.
آیرین:این جشن برای موفقیت توعه جنی...جایی میخوای بری؟
جنی: عااا میخوام یه چیزی بخرم...فروشگاه همین بغله زود برمیگردم
آیرین: خب به زوئی (خدمتکارشون) بگو برات بگیره
جنی: نه خودم باید برم...زود میام
آیرین: بسیار خب
آیرین دست جنی رو ول میکنه جنی به سرعت دنبال اون مرد میره.
تهیونگ: بعد از تحویل گرفتن محموله تا یک ساعت دیگه میرسم اونجا (تلفنش رو قطع میکنه)
جنی با احتیاط مرد رو تعقیب میکنه و به یه کارخونه متروکه میرسه. (دقت کردین نصف داستان تو کارخونه های متروکس؟😂)
جنی: الو؟ اداره ی پلیس؟ میخواستم گزارش یه مورد مشکوک رو بدم. من کیم جنی هستم
(شرایط پارت بعد:
like:30
(comment:35
#فیک #ایتزی #مامامو #بی_تی_اس #بلک_پینک #اکسو #استرو #بی_ال #کیوت #جین #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک #نامجون #شوگا #رزی #لیسا #جنی #جیسو #کره #کره_جنوبی #چالش #کوک #کیدراما #نامی #ویکوک #تهکوک #ویمین #جنلیسا #تهنی #جینسو #رزمین #جیرز #لیزکوک #نامجین
۱۴.۹k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.