گل سرخ
گل سرخ
پارت۱۱
غذا خوردن و رفتن خونه
ویو یونگی: امشب میخام به ت/ا اعتراف کنم خیلی استرس دارم
ویو ت/ا: الان تازه مشقامو تموم کردم که یهو یونگی اومد تو اتاق
یونگی: بیا تو اتاقم کارت دارم
ت/ا : اوهوم رفتم پیشش
یونگی : حاضر شو و اون لباسی که امروز خریدی رو بپوش میخوایم بریم یحیایی
ت/ا: کجا مگه امشب نمیخواستی به کراشت اعتراف کنی
یونگی: آره ولی توهم بیا که استرسم یکم کم بشه و میریم و میریم حجو زود حاضر شو که پروازمون دیر. نشه
ت/ا: اون دختره اهل هجو؟
یونگی: آره
ویو یونگی: ت/ا نصف بچگیش تو حجو بوده پس جای خوبیه برای اعتراف
ت/ا: عع چقدر اونجا میمونیم
یونگی:۳ یا۴ روز ت/ ا: بعد پنج سال میتونم برم سر قبر مامانم
اوکی فعلا یونگی: فعلا
حاضر شدن راه افتادن سمت فرودگاه
که ت/او یونگی قسمت ویآیپی هواپیما بقل هم نشست بودن
ت/ا: عررر همیشه آرزو داشتم سوار هواپیما بشم.
یونگی: ولی من یخورده میترسم.
ت/ا: ترس نداره اگه میخوای میتونی وشماتو ببندی دستت رو بدی به من یونگی: باشه
یونگی و ت/ ا خوابشون برد
یه ساعت بعد رسیدن
ت/ا: بیدار شدم و رسیدیم
با یونگی از فرودگاه خارج شدیم
یونگی: الان میریم رستوران اون دختر اونجاست فقط لطفاً راهنماییم کن چیکار کنم
ت/ا: باشه
رفتیم رستوران و کسی نبود
یونگی گفت اینجا بشین
ت/ا: چرا نیومده
یونگی: تو ترافیکه میاد فعلا بیا باهم حرف بزنیم و یچیزی بخوریم
ت/ا: باشه ولی اینجا چقدر قشنگه
دریا قشنگ جلومونه نم نم بارون هم میاد عررررمثل رویاهامه
یونگی:اوهوم ولی چه رویاهای خوشگلی مثل خودت 😁
ت/ا: ممنون❤️
یونگی: چی میخوری
ت/ا: فعلا چیزی نمیخورم
یونگی: چرا حالا یه چی سفارش بده بخور اگه تو ندی منم نمیدم
منم گشنمه بخاطر تو از گشنگی میمرم
ت/ا: باشه پیشی قهوه داره اینجا
یونگی: نه رستورانه پیشی چیه
ت/ا: الکل هم نداره پیشی تویی
یونگی: داره بعدش من پیشی نیستم ولی بهتر الکل نخوری میخوای موهیتو
ت/ا: باشههه پیشی بگیرد پیشی
یونگی: من پیشی نیستم
ت/ا: خررررر کیوت
موهیتو آوردن داشتیم میخوردیم که یهو برقا خاموش شد
یونگی: ت/ا خوبی
ت/ا: چرا خاموش شد برقا خاموش شد
یونگی: فکر کنم برقا رفته وایسا الان نور گوشیمو روشن کنم
روشن کردم الان با فندک شمع های رو میز هارو روشن میکنم
ت/ا: باشه
پایان 🩷
پارت۱۱
غذا خوردن و رفتن خونه
ویو یونگی: امشب میخام به ت/ا اعتراف کنم خیلی استرس دارم
ویو ت/ا: الان تازه مشقامو تموم کردم که یهو یونگی اومد تو اتاق
یونگی: بیا تو اتاقم کارت دارم
ت/ا : اوهوم رفتم پیشش
یونگی : حاضر شو و اون لباسی که امروز خریدی رو بپوش میخوایم بریم یحیایی
ت/ا: کجا مگه امشب نمیخواستی به کراشت اعتراف کنی
یونگی: آره ولی توهم بیا که استرسم یکم کم بشه و میریم و میریم حجو زود حاضر شو که پروازمون دیر. نشه
ت/ا: اون دختره اهل هجو؟
یونگی: آره
ویو یونگی: ت/ا نصف بچگیش تو حجو بوده پس جای خوبیه برای اعتراف
ت/ا: عع چقدر اونجا میمونیم
یونگی:۳ یا۴ روز ت/ ا: بعد پنج سال میتونم برم سر قبر مامانم
اوکی فعلا یونگی: فعلا
حاضر شدن راه افتادن سمت فرودگاه
که ت/او یونگی قسمت ویآیپی هواپیما بقل هم نشست بودن
ت/ا: عررر همیشه آرزو داشتم سوار هواپیما بشم.
یونگی: ولی من یخورده میترسم.
ت/ا: ترس نداره اگه میخوای میتونی وشماتو ببندی دستت رو بدی به من یونگی: باشه
یونگی و ت/ ا خوابشون برد
یه ساعت بعد رسیدن
ت/ا: بیدار شدم و رسیدیم
با یونگی از فرودگاه خارج شدیم
یونگی: الان میریم رستوران اون دختر اونجاست فقط لطفاً راهنماییم کن چیکار کنم
ت/ا: باشه
رفتیم رستوران و کسی نبود
یونگی گفت اینجا بشین
ت/ا: چرا نیومده
یونگی: تو ترافیکه میاد فعلا بیا باهم حرف بزنیم و یچیزی بخوریم
ت/ا: باشه ولی اینجا چقدر قشنگه
دریا قشنگ جلومونه نم نم بارون هم میاد عررررمثل رویاهامه
یونگی:اوهوم ولی چه رویاهای خوشگلی مثل خودت 😁
ت/ا: ممنون❤️
یونگی: چی میخوری
ت/ا: فعلا چیزی نمیخورم
یونگی: چرا حالا یه چی سفارش بده بخور اگه تو ندی منم نمیدم
منم گشنمه بخاطر تو از گشنگی میمرم
ت/ا: باشه پیشی قهوه داره اینجا
یونگی: نه رستورانه پیشی چیه
ت/ا: الکل هم نداره پیشی تویی
یونگی: داره بعدش من پیشی نیستم ولی بهتر الکل نخوری میخوای موهیتو
ت/ا: باشههه پیشی بگیرد پیشی
یونگی: من پیشی نیستم
ت/ا: خررررر کیوت
موهیتو آوردن داشتیم میخوردیم که یهو برقا خاموش شد
یونگی: ت/ا خوبی
ت/ا: چرا خاموش شد برقا خاموش شد
یونگی: فکر کنم برقا رفته وایسا الان نور گوشیمو روشن کنم
روشن کردم الان با فندک شمع های رو میز هارو روشن میکنم
ت/ا: باشه
پایان 🩷
- ۷.۱k
- ۲۴ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط