فرشته دورگه پارت42
#فرشته_دورگه #پارت42
زهرا زنگ زد به گوشیم
زهرا:آیسان بدونی چیشده
من:عمه من زنگ زده واسه تو درسته اومدن خاستگاریت اوهوم
زهرا:میدونستی
من:خوب حالا دانیال ما چطوریع خوبه یانه
زهرا:چی بگم راستش نظر مامان ودایی مهمه
من:پس مبارکه خفه شو که میگی مهم اگه خوشت نمیومد اصلا نظر مامانت مهم نبود همون جا میگفتی نه
زهرا؛خیلی خری
من:از خودته با یه خداحافظی خوشحالم کن بای
زهرا:خری دیگه خر بای
من:مرگ بای
هوف خدایا شکرت عروسی همشونو میبینم دوروز دیگه حامدم پرر منم وسایم خدایا یه شور مثل خودم بهم عطا بفرما امین
مامان:مگه کلاس نداری بچه هان
من:آخ اره
جنگی اماده شدم و رفتم دانشگاه
من؛وییییس هنگییییی
حراست:خانوم دانشجو لطفااروم تر
من:بله چشم ببخشید
رفتم بغلش من و میگی گریم گرفته بود هنگی رو دیگه نمیبینم
هنگی:وااا چته گریه چرا میکنی
من:زهرام پر توام پر دو روز دیگه باید برم واسه حامد خواستگاری اونم پر
شتقففققققق
هنگامه:دیونه خل وچل مگه تو خواهرمن نیستی
من:چرا حالا براچی میزنی بوزون قره
هنگی:خوب دیگه کی میگه یه خواهر نمیتونه خواهرشو ببینه
من:فیش اگه مهدی فیش بگه اون خواهر واقعیت نیس فیش چیکار کنم
هنگی:خل شدی مهدی همچین ادمیه بیا بریم از النا شنیدم اون استاد جونه که واسه روان کاویی قرار بود بیاد نیومد امروز میاد
من:جان من راست میگی همینو اگه خوشگل باشه تورش میکنم منم پر شم
هنگی؛دیونه ای دیگه
وارد کلاس شدیم نشستم رو صندلیم که یهو احساس کردم یه چیزی گازم گرفت منو میگی جیغغغغ
دخترا:وای آیسی چیشد
من:نمیدونم یه چیزی گازم گرفت
آراد:اوخیع فک کنم شب بوده ببخشید وقت واسه دوساعت دیگس گفتم بیارمش اینجا
نگاه کردم ال...اکبر از این سوسکایی که دندونه داره
من:گمشووو برش دار چندش پلشت احمق نربزه ماده
آراد:وااا اصلا به جامعه حیونات احترام نمیزاریا
من:خفه شو آدم سوسکو به عنوان حیون خونگیش نگه میداره ااا برش دار اندیشمند لطفا
آراد:خیللل خااا
برش داشت نشستم
من:که منوباسوسکت آزار میدی آره حالتو میگیرم
هنگی:خشم اژدها وارد میشود خخخخ
من:کوفت نمیدونی چطوری گازم گرفت اینو میگی
هنگی:نه واقعا دردت گرفته
من:شک داشتی راستی دانیال رفته خاستگاری زهرا
آراد:چی دانی خودمونو میگی
من:فضول برن جهنم گفت کولرش خرابه بعدشم آره حالاهم بروم برگرد سرجات
آراد:پرو
من:تاچشات درآد
نشستیم منتظر این استاد جدیدمون شد که در باز شد و آرمان اومد داخل
من و آراد:هن این اینجا چی میگه
آرمان:سلام بنده آرمان آراد هستم استاد تون این چندوقته به علت پاره ای از مسائل نتونستم حاضر بشم و بابت این اتفاق متاسفم لطفا تک تک خودتون معرفی
سارانچسب:بنده ساراضیایی هستم
من:معروف به سارا نچسب
زهرا زنگ زد به گوشیم
زهرا:آیسان بدونی چیشده
من:عمه من زنگ زده واسه تو درسته اومدن خاستگاریت اوهوم
زهرا:میدونستی
من:خوب حالا دانیال ما چطوریع خوبه یانه
زهرا:چی بگم راستش نظر مامان ودایی مهمه
من:پس مبارکه خفه شو که میگی مهم اگه خوشت نمیومد اصلا نظر مامانت مهم نبود همون جا میگفتی نه
زهرا؛خیلی خری
من:از خودته با یه خداحافظی خوشحالم کن بای
زهرا:خری دیگه خر بای
من:مرگ بای
هوف خدایا شکرت عروسی همشونو میبینم دوروز دیگه حامدم پرر منم وسایم خدایا یه شور مثل خودم بهم عطا بفرما امین
مامان:مگه کلاس نداری بچه هان
من:آخ اره
جنگی اماده شدم و رفتم دانشگاه
من؛وییییس هنگییییی
حراست:خانوم دانشجو لطفااروم تر
من:بله چشم ببخشید
رفتم بغلش من و میگی گریم گرفته بود هنگی رو دیگه نمیبینم
هنگی:وااا چته گریه چرا میکنی
من:زهرام پر توام پر دو روز دیگه باید برم واسه حامد خواستگاری اونم پر
شتقففققققق
هنگامه:دیونه خل وچل مگه تو خواهرمن نیستی
من:چرا حالا براچی میزنی بوزون قره
هنگی:خوب دیگه کی میگه یه خواهر نمیتونه خواهرشو ببینه
من:فیش اگه مهدی فیش بگه اون خواهر واقعیت نیس فیش چیکار کنم
هنگی:خل شدی مهدی همچین ادمیه بیا بریم از النا شنیدم اون استاد جونه که واسه روان کاویی قرار بود بیاد نیومد امروز میاد
من:جان من راست میگی همینو اگه خوشگل باشه تورش میکنم منم پر شم
هنگی؛دیونه ای دیگه
وارد کلاس شدیم نشستم رو صندلیم که یهو احساس کردم یه چیزی گازم گرفت منو میگی جیغغغغ
دخترا:وای آیسی چیشد
من:نمیدونم یه چیزی گازم گرفت
آراد:اوخیع فک کنم شب بوده ببخشید وقت واسه دوساعت دیگس گفتم بیارمش اینجا
نگاه کردم ال...اکبر از این سوسکایی که دندونه داره
من:گمشووو برش دار چندش پلشت احمق نربزه ماده
آراد:وااا اصلا به جامعه حیونات احترام نمیزاریا
من:خفه شو آدم سوسکو به عنوان حیون خونگیش نگه میداره ااا برش دار اندیشمند لطفا
آراد:خیللل خااا
برش داشت نشستم
من:که منوباسوسکت آزار میدی آره حالتو میگیرم
هنگی:خشم اژدها وارد میشود خخخخ
من:کوفت نمیدونی چطوری گازم گرفت اینو میگی
هنگی:نه واقعا دردت گرفته
من:شک داشتی راستی دانیال رفته خاستگاری زهرا
آراد:چی دانی خودمونو میگی
من:فضول برن جهنم گفت کولرش خرابه بعدشم آره حالاهم بروم برگرد سرجات
آراد:پرو
من:تاچشات درآد
نشستیم منتظر این استاد جدیدمون شد که در باز شد و آرمان اومد داخل
من و آراد:هن این اینجا چی میگه
آرمان:سلام بنده آرمان آراد هستم استاد تون این چندوقته به علت پاره ای از مسائل نتونستم حاضر بشم و بابت این اتفاق متاسفم لطفا تک تک خودتون معرفی
سارانچسب:بنده ساراضیایی هستم
من:معروف به سارا نچسب
۷.۶k
۲۲ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.