فرشته دورگه پارت44
#فرشته_دورگه #پارت44
اوووف پام ترکید به مهدی نگاه کردم بدبخت تازه از سرکارش اومده بود
بچمون پلیسه دیشبم شیفت بوده
من:هنگی پیدا نمیشه خواهر به من رحم نمیکنی به شوهرت رحم کن حداقل کارتشو بگیر اون بره بخوابه
هنگی:وای مهدی ببخشید عزیزم راست میگه
مهدی نگاه قدر شناسانه ای بهم انداخت رفت تو ماشین
هنگی:میگم.اون کفشه به لباسم نمیاد
من:چرا خیلی خوشگله
هنگی:دروغ نگیا
من:به جان خودم خوشگله بخرش
رفتیم سایز پاش خریدیم
من:ولی هنگی زرد یه طوری نیس واسه لباس
هنگی:نه اصلا
من:باشه باباچرا میزنی حالا وای هنگی ساعت10شبه بجنب دیگه من فردا ساعت 7باید شرکت باشم
هنگی:باشه بریم
رفتیم تو ماشین اخیه مهدی عقب دراز کشیده بود
من:دزدگیر اضافی.داری
هنگی:اوهوم
من:بازش.کن سویچ از جیبش بده من تا شرکت من برونم
هنگی:باشه
سویچ در آورد نشستم پشت فرمون تا حالا ال 90سوار نشده بودم لامصب خیلی سختم بود
رسیدیم دم شرکت
من:،خوب شبم خوش بای
سوار ماشین شدم.وای فردا اونام میان شرکت که سرمونذاشته خوابم بردش
صبح سر ساعت بیدارشدم یع تیپ رسمی زدم رفتم پایین
حامد:گفتن سحر خیز باش تا کام روا شویی همینه ها ایول داری پیشرفت میکنی
من:میزنمتا صدایی خر بدی گمرو انور گشنمه
حامد:نه اخلاقت هنو سگیه تأثیر نداشته
صبحانه رو خوردیم رفتیم شرکت تا کار ررو ردیف. کردیم ماکان و بن سلمانم اومدن
بن سلمان:من از کار شما وجناب ماکان به شدت راضی بودم
فک نکنین چیزی حالیمه مترجمه اینارو میگفت
بن سلمان:و میخوام پروژه دوبی رو هم شما انجام بدین برام
من وحامد:جااانم؟
بن سلمان:هزینه خونه و رفت امدتون بع محل کارتون بامن مبلغ پیشنهادیمم اینقدره
بلند شد رفت
من:خیلی وسوسه کننده اس
ماکان :اوهوم وهمینطور یه موقعیت عالی
من:اوهوم یع امتیاز برای شرکتامون
ماکان:اوهوم
حامد:جمع کنین همش اوهوم.اوهوم
تصمیم بگیرین دیگه جناب ماکان تصمیموتون بگین بفرمایید دیگه
من:وااا چتع
حامد:نمیریا
من:میرم
اوووف پام ترکید به مهدی نگاه کردم بدبخت تازه از سرکارش اومده بود
بچمون پلیسه دیشبم شیفت بوده
من:هنگی پیدا نمیشه خواهر به من رحم نمیکنی به شوهرت رحم کن حداقل کارتشو بگیر اون بره بخوابه
هنگی:وای مهدی ببخشید عزیزم راست میگه
مهدی نگاه قدر شناسانه ای بهم انداخت رفت تو ماشین
هنگی:میگم.اون کفشه به لباسم نمیاد
من:چرا خیلی خوشگله
هنگی:دروغ نگیا
من:به جان خودم خوشگله بخرش
رفتیم سایز پاش خریدیم
من:ولی هنگی زرد یه طوری نیس واسه لباس
هنگی:نه اصلا
من:باشه باباچرا میزنی حالا وای هنگی ساعت10شبه بجنب دیگه من فردا ساعت 7باید شرکت باشم
هنگی:باشه بریم
رفتیم تو ماشین اخیه مهدی عقب دراز کشیده بود
من:دزدگیر اضافی.داری
هنگی:اوهوم
من:بازش.کن سویچ از جیبش بده من تا شرکت من برونم
هنگی:باشه
سویچ در آورد نشستم پشت فرمون تا حالا ال 90سوار نشده بودم لامصب خیلی سختم بود
رسیدیم دم شرکت
من:،خوب شبم خوش بای
سوار ماشین شدم.وای فردا اونام میان شرکت که سرمونذاشته خوابم بردش
صبح سر ساعت بیدارشدم یع تیپ رسمی زدم رفتم پایین
حامد:گفتن سحر خیز باش تا کام روا شویی همینه ها ایول داری پیشرفت میکنی
من:میزنمتا صدایی خر بدی گمرو انور گشنمه
حامد:نه اخلاقت هنو سگیه تأثیر نداشته
صبحانه رو خوردیم رفتیم شرکت تا کار ررو ردیف. کردیم ماکان و بن سلمانم اومدن
بن سلمان:من از کار شما وجناب ماکان به شدت راضی بودم
فک نکنین چیزی حالیمه مترجمه اینارو میگفت
بن سلمان:و میخوام پروژه دوبی رو هم شما انجام بدین برام
من وحامد:جااانم؟
بن سلمان:هزینه خونه و رفت امدتون بع محل کارتون بامن مبلغ پیشنهادیمم اینقدره
بلند شد رفت
من:خیلی وسوسه کننده اس
ماکان :اوهوم وهمینطور یه موقعیت عالی
من:اوهوم یع امتیاز برای شرکتامون
ماکان:اوهوم
حامد:جمع کنین همش اوهوم.اوهوم
تصمیم بگیرین دیگه جناب ماکان تصمیموتون بگین بفرمایید دیگه
من:وااا چتع
حامد:نمیریا
من:میرم
۲.۳k
۲۵ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.