من باران شده بودم
من باران شده بودم
باراني كه تر نمي كرد و دريا بودم
دريايي كه نمي نداشت
ذات بودم، ذات باران، بي عرَض و شكل، بي قطره و بي آب، مثل بخارات شن هاي مرطوب ساحل كه تنت را لمس مي كرد ولي تر نه
ذات بودم، ذات دريا كه غرق مي كرد، بي عرَض، بي نم و بي آب و بي عمق
تو بگو هر چيز تازه و مرطوب، كه ادراك مي كردي اما نمي ديدي
و اينها همه براي تو بود كه خودت ذاتِ ماءِ معين بودي، مثل يوسف در چاه، ولي ديده نمي شدي
باراني كه تر نمي كرد و دريا بودم
دريايي كه نمي نداشت
ذات بودم، ذات باران، بي عرَض و شكل، بي قطره و بي آب، مثل بخارات شن هاي مرطوب ساحل كه تنت را لمس مي كرد ولي تر نه
ذات بودم، ذات دريا كه غرق مي كرد، بي عرَض، بي نم و بي آب و بي عمق
تو بگو هر چيز تازه و مرطوب، كه ادراك مي كردي اما نمي ديدي
و اينها همه براي تو بود كه خودت ذاتِ ماءِ معين بودي، مثل يوسف در چاه، ولي ديده نمي شدي
۱۰.۶k
۲۷ دی ۱۴۰۰