Cookie ct : کوکی شُکلاتیم🍫🌙
Cookie ct : کوکیشُکلاتیم🍫🌙
کامیار: کوکی شکلاتی(اروم بی جون)
دریا: مرض کوکی شکلاتی چی؟
کامیار: اب تشنمه
اب کردم تو حلقش ک تو گلوش گیر کرد داشت خفه میشد
کامیار: داشتم خفه میشدم روانی
دریا:میخواستی نگی کوکی شکلاتی
کامیار: کوکی شکلاتی
باباحاجی: با کدوم اجازه رفتین تو اتاق(داد)
مبینا:ما داشتیم جرعت حقیقت بازی میکردیم بعد جرعت به کامیار گفتیم در اتاق خواب مامانجون باز کن بیبین چی
صدرا: حالا چی دیدی کامیار؟
کامیار: ریدم تو خودم چند تا زن ک یک پارچه سفید روشون انداخته بودن دور یک چیزی نشسته بودن اتاق اتاق کل دیوارش هاش خونی بود
مامانجون:خیالاتی شد مادر
کامیار:بخدا بود
باباحاجی:قسم نخور(بااخم)
ماروبرو اتاق بودیم مامانجون رفت در اتاق وا کرد ک هیچی نبود
باباحاجی:دیدی خیالاتی شدی؟
کامیار:ولی
باباحاجی:ولی نداره یک بار دیگ برین تو اتاق خواب یا جاهای دیگ فضولی مثل بچگی هاتون یادتونه ک وقتی کار زشت میکردین چیکارتون میکردم؟
همه:بله
باباحاجی:همون کار میکنم
مامانجون در اتاق قفل کرد و رفتن تو حیاط
کمند:چیکار میکنن یک ساعت اون باغچه رو
بهرام:انگار میخوان توش ادم بزارن اندازه یک ادم کندن
مبینا یکی میزنه به شانه بهرام
مبینا:نترسون دیگ میترسم من
کامیار:خیالات ندیدم واقعی بود اینا دروغ میگن یک چیزی اینجا مخفی شده باید بفهمم بچه ها جونمون در خطره
دریا:منم کم کم دارم میترسم واقعا قلبم داره میاد تو حلقم
نهار خوردیم ک ما رفتیم تو اتاق
صدرا:من تو اینترنت سرچ کردم نوشته بود این علائم ک مامانجون باباحاجی دارن علائم طلسم شدنه
دریا:ما باید کل داستان بشنویم فکر کنم خونه رضا همنجاست
تا اینو گفتم زمین لرزه شد ریختیم وسط حیاط تا وسط حیاط امدیم قطع شد
کمند:زلزله امد
مامانجون:نترسید یک زلزله بود
صدرا:کو بیا بریم بیرون بیبینیم چخبره
باباحاجی:کسی پاشو از خونه بیرون نمزاره
رفتیم تو اتاق ک همه تو گوشی هامون رو چک کردیم ک زلزله چند ریشتری امده ولی خبری نبود
کامیار:زلزله امد ولی چرا هیچی ننوشتن؟
مبینا:حتما الان میدن
تا بعدظهر وایستادیم ولی خبری از خبر ک زلزله امده نبود واقعا دیگ ترسیده بودیم من ک اصلا مات مونده بودم
کامیار:چجوری فرار کنیم از اینجا
صدرا:راه فرار نداریم
کمند:جون مارو میخوان
بهرام:حتما دیگ
دریا:باید یک راهی برای فرار باشه
کامیار:هیچ راهی نیست کوکی شکلاتیم
دریا:نگو دیگ کوکی شکلاتی
صدرا:الان واقعا جای بحث کوکی شکلاتی اینجا،راه حل بگو دریا
دریا:اگه اینجا خونه رضا باشه و کلی طلسم تو این خونه باشه پس باید یک چیزی باشه ک طلسم ها شکسته بشه،فیلم ترسناک میبینین؟
همه:اره
کامیار: کوکی شکلاتی(اروم بی جون)
دریا: مرض کوکی شکلاتی چی؟
کامیار: اب تشنمه
اب کردم تو حلقش ک تو گلوش گیر کرد داشت خفه میشد
کامیار: داشتم خفه میشدم روانی
دریا:میخواستی نگی کوکی شکلاتی
کامیار: کوکی شکلاتی
باباحاجی: با کدوم اجازه رفتین تو اتاق(داد)
مبینا:ما داشتیم جرعت حقیقت بازی میکردیم بعد جرعت به کامیار گفتیم در اتاق خواب مامانجون باز کن بیبین چی
صدرا: حالا چی دیدی کامیار؟
کامیار: ریدم تو خودم چند تا زن ک یک پارچه سفید روشون انداخته بودن دور یک چیزی نشسته بودن اتاق اتاق کل دیوارش هاش خونی بود
مامانجون:خیالاتی شد مادر
کامیار:بخدا بود
باباحاجی:قسم نخور(بااخم)
ماروبرو اتاق بودیم مامانجون رفت در اتاق وا کرد ک هیچی نبود
باباحاجی:دیدی خیالاتی شدی؟
کامیار:ولی
باباحاجی:ولی نداره یک بار دیگ برین تو اتاق خواب یا جاهای دیگ فضولی مثل بچگی هاتون یادتونه ک وقتی کار زشت میکردین چیکارتون میکردم؟
همه:بله
باباحاجی:همون کار میکنم
مامانجون در اتاق قفل کرد و رفتن تو حیاط
کمند:چیکار میکنن یک ساعت اون باغچه رو
بهرام:انگار میخوان توش ادم بزارن اندازه یک ادم کندن
مبینا یکی میزنه به شانه بهرام
مبینا:نترسون دیگ میترسم من
کامیار:خیالات ندیدم واقعی بود اینا دروغ میگن یک چیزی اینجا مخفی شده باید بفهمم بچه ها جونمون در خطره
دریا:منم کم کم دارم میترسم واقعا قلبم داره میاد تو حلقم
نهار خوردیم ک ما رفتیم تو اتاق
صدرا:من تو اینترنت سرچ کردم نوشته بود این علائم ک مامانجون باباحاجی دارن علائم طلسم شدنه
دریا:ما باید کل داستان بشنویم فکر کنم خونه رضا همنجاست
تا اینو گفتم زمین لرزه شد ریختیم وسط حیاط تا وسط حیاط امدیم قطع شد
کمند:زلزله امد
مامانجون:نترسید یک زلزله بود
صدرا:کو بیا بریم بیرون بیبینیم چخبره
باباحاجی:کسی پاشو از خونه بیرون نمزاره
رفتیم تو اتاق ک همه تو گوشی هامون رو چک کردیم ک زلزله چند ریشتری امده ولی خبری نبود
کامیار:زلزله امد ولی چرا هیچی ننوشتن؟
مبینا:حتما الان میدن
تا بعدظهر وایستادیم ولی خبری از خبر ک زلزله امده نبود واقعا دیگ ترسیده بودیم من ک اصلا مات مونده بودم
کامیار:چجوری فرار کنیم از اینجا
صدرا:راه فرار نداریم
کمند:جون مارو میخوان
بهرام:حتما دیگ
دریا:باید یک راهی برای فرار باشه
کامیار:هیچ راهی نیست کوکی شکلاتیم
دریا:نگو دیگ کوکی شکلاتی
صدرا:الان واقعا جای بحث کوکی شکلاتی اینجا،راه حل بگو دریا
دریا:اگه اینجا خونه رضا باشه و کلی طلسم تو این خونه باشه پس باید یک چیزی باشه ک طلسم ها شکسته بشه،فیلم ترسناک میبینین؟
همه:اره
۶.۶k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.