عشق حاضر جواب منp85
با ریزشه اشکم صورتمو ازش برگردوندم ... که جیمین یه دفعه گفت:
- هی آیوو
اشکمو پاک کردم به سمتش برگشتم که بی مقدمه منو تو اغوشش گرفت اروم کنار گوشم گفت:
- دیگه گریه نکن هیچکس لیاقته اشکای تو رو نداره!
این واقعا گلابیه خودمونه؟ نه مثل اینکه واقعا خودشه!
لبخند زدمو از بغلش اومدم بیرون! بامزه بهش گفتم:
- حالا دیگه پررو نشو اقاهه! فاصلتم حفظ کن!
سرشو به حالت تاسف به طرفین تکون داد و گفت:
- ببین جنبه نداری دیگه!
از هواپیما پیاده شدیم . اصلا همچین فکری نمیکردم هواش مثل تابستونای سئول بود فقط با یه کوچولو
رطوبت! مثل همیشه اسمونش ابیه ابی بود رنگ دریا!
بعد از تحویل بارا از فرودگاه خارج شدیم که کنار پامون یه ماشینه اخرین مدل ترمز زد! جونم ماشین!
حلوای منو بخورن! ای من قربونت بشم گوگولی! یه اقای با شخصیته کت شلواری از ماشین
پیاده شد و به ما خوشامد گفت! جویی گرفته بودم که نیوتون با یه کیلو سیب تو عمرش نگرفته بود!
اقاهه چمدونامونو تو صندوق عقب شوتینگ کردو سوویچ داد دست جمن
هممون سوار این هیوال شدیم و جمن همانند خروس جنگی به راه افتاد!
- هی آیوو
اشکمو پاک کردم به سمتش برگشتم که بی مقدمه منو تو اغوشش گرفت اروم کنار گوشم گفت:
- دیگه گریه نکن هیچکس لیاقته اشکای تو رو نداره!
این واقعا گلابیه خودمونه؟ نه مثل اینکه واقعا خودشه!
لبخند زدمو از بغلش اومدم بیرون! بامزه بهش گفتم:
- حالا دیگه پررو نشو اقاهه! فاصلتم حفظ کن!
سرشو به حالت تاسف به طرفین تکون داد و گفت:
- ببین جنبه نداری دیگه!
از هواپیما پیاده شدیم . اصلا همچین فکری نمیکردم هواش مثل تابستونای سئول بود فقط با یه کوچولو
رطوبت! مثل همیشه اسمونش ابیه ابی بود رنگ دریا!
بعد از تحویل بارا از فرودگاه خارج شدیم که کنار پامون یه ماشینه اخرین مدل ترمز زد! جونم ماشین!
حلوای منو بخورن! ای من قربونت بشم گوگولی! یه اقای با شخصیته کت شلواری از ماشین
پیاده شد و به ما خوشامد گفت! جویی گرفته بودم که نیوتون با یه کیلو سیب تو عمرش نگرفته بود!
اقاهه چمدونامونو تو صندوق عقب شوتینگ کردو سوویچ داد دست جمن
هممون سوار این هیوال شدیم و جمن همانند خروس جنگی به راه افتاد!
- ۱.۵k
- ۲۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط