عشق حاضر جواب منp87

با سر و صدای زیادی از خواب پریدم! غلط نکنم مهمون اومده! نامردا حداقل اروم بحرفید بذارید‬
‫ما هم یکم خیر سرمون بخوابیم! بالشتمو بغل کردمو سعی کردم باز بخوابم ...‬
‫نخیر مثل اینکه حالا حالا ها داستان داریم ...‬
‫(صدای نازک یه زن ): سویون اگه میشه جیمینو صدا کن چمدونا زیاده!‬
سویون جون: اه مینا خودت میدونی که جیمین وقتی خوابه نمیشه طرفش رفت الآن‬
‫با لابی تماس میگیریم چمدوناتونو میارن بالا عزیزم!‬
‫یه دفعه یه دختره با یه صدای دنده پیکانی پرید وسط موضوع:‬
‫- خاله فقط بهشون بگو اروم وسایلو بیارن بالا!‬
‫سویون جون با یه صدای نسبتا کلافه ای گفت:‬
‫- باشه داهیون میگم!‬(بازم کمبود اسم😂)
‫دوباره همون دختره گفت:‬
‫- خاله راستی جیمین کجاست؟‬
‫بابا خواهر من ، الهی من قربونه اون چهره ی ناشناست بشم صدات داره رو عصابم پیاده روی‬ ‫میکنه! یکم مراعات کن اخه!‬
سویون باز با زور جواب داد:‬
‫- گفتم که خوابه
‫دختر بی مزه گفت:‬
‫- بیدارش کنم؟‬
‫- خودت که اخلاقشو میدونی؟‬
‫لوس گفت:‬
‫- اهووم ...‬
‫ای مرض! سوسک از تو قشنگ تر حرف میزنه! پاشم فکشو بیارم وسط پنت هاسو هی اسم‬
‫بی افه منو میاره! ( البته شما جدی نگیریدا!)‬
‫نه دیگه واقعا نمیتونم بخوابم ... از تخته خوابم جدا شدمو به سمته دستشویی داخل اتاقم رفتم ...‬
‫بعد از اونم جلوی ایینه یکم به قیافم رسیدم. یه شلوار ورزشی با یه تیشرت پوشیدم و از اتاق زدم‬ ‫بیرون!‬
‫اوف اینا هنوز درگیر بودن! نزدیک که شدم بلند گفتم:‬
‫- سلام!‬
دیدگاه ها (۴)

عشق حاضر جواب منp88

عشق حاضر جواب منp89

عشق حاضر جواب منp86

عشق حاضر جواب منp85

p⁹+ جوک خوبی بودپسر فورا ات رو از ته دل محکم بغل کرد.. _ ببخ...

ندیمه عمارت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط