کجاست وطن جایی که آدمها همزبانت هستند اما چندان کلمات مش

کجاست وطن؟ جایی که آدمها همزبانت هستند اما چندان کلمات مشترکی با آنان نداری که تنها نمانی روزها و شبها و مقیم روزه سکوت نباشی؟
بگو، کجاست؟
کجاست وطن؟ چنان که شاملو گفت در دل کسانی که دوستش دارند؟ اگر کسی دوستت نداشته باشد چه؟ تنهای بی وطن.
کجاست وطن؟ کجاست؟ خیابانهای بی رنگ و بی رمق تهران؟ یا نه، موطن هر آدم جایی است که وقتی چشمهایش را به نیت آرامش می بندد، همان تصویر در ذهنش می دود؟ که اگر چنین باشد من وطنم را از دست داده ام، تن ملتهب کسی که دوستش داشته باشم را.
کجاست وطن؟ از بادهای گرم کویری بپرس، با زخم خارها روی تنشان. خارهایی که پنداشته بودند موطن امن عزیزند، اما چنان رنجاندند که گریختن سرنوشتی مقدر شد.
کجاست وطن؟ مزار رویاها، یا امیدی به قلب سرخ به شوق روزی که ماه به شب خانه برگردد؟
شاید غریب، بی وطن نیست. بی همزبان نیست. شاید وطن اسم مستعار علاقه ای حقیقی است، و غریب کسی است که دیگر دلی برای دوست داشتن و دوست داشته شدن ندارد....


پ.ن:برای ما، در وطن و دور از وطن غریب‌ها.
دیدگاه ها (۷۵)

نه، والله که منصفانه نیست. باید یک راهی باشد که نشانمان بدهد...

این هم یک مرض ویژه است لابد که بعد این همه می نشینی با خودت ...

غمگین نیستم ، نه .رنجور یا مایوس یا حتی خسته هم نیستم .فقط د...

چتیدن، ریخت و پاش بیهوده کلمات است. ابتذال واژگان. مجال ِمضح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط