پارت چهارم

پارت چهارم

یوکای : چرا انقد بهم کمک میکنی ؟
سانزو هیچی نگفت فقط میدونم تا آخر شب همونجوری روی هم بودیم
بعد که از روش اومدم پایین دراز کشیدم مثل دیشب پیشش
سانزو : هی یوکای بهم قول بده هر شب مث دیشب بخوابیم
یوکای :بهت قول میدم
بعد صورتشو گرفتم و بوسیدمش
سانزو : خوب بلدیا ! امشب تو خودت انجام میدی
یوکای : سانزو  تو چرا دیشب اونجوری باهام رفتار کردی ؟
هیچی نگفت و وفتی دید انجام نمیدم یه بالشت داد بغلم
سانزو : بگیر بخواب
یوکای :باشه
تقریبا تا ساعت ۲ شب بیدار بودم نمیتونستم بخوابم
سانزو : چته نمیتونی بخوابی بازم ؟
یوکای : بالشت دادی دستم انتظار داری بخوابم ؟
سانزو : خیل خوب باشه
اومد جلوم و پیراهنم رو داد بالا و شروع کرد مالیدن ممه هام
و خوردنشون
یوکای : سانزو تو کرم داری ؟ دیدی مایکی چیکار کرد ؟
سانزو : حرفای مایکی برام مهم نیس




#سانزو#فیک#توکیوریونجرز#انیمه#مایکی#هانما#کیساکی#ایزانا#جوجوتسو#گوجو#شیپ#کیپاپ
دیدگاه ها (۱۱)

پارت پنجمیوکای: اما امکانش هست به خاطر من تنبیه بشی نمیخوام ...

پارت یادم نیست چندمهرفتم نزدیکش و صورتشو گرفتم یوکای : دلیلش...

پارت سوم اون شب سانزو اومد در اتاق مایکی و بهش گفت که میخوام...

پارت دوم اون صورتشو رو در چرخوند و بیرون رفت و برام حوله آور...

چند پارتی از بونتن پارت ۲۷ سانزو . دقیقا بعد از تمام شدن مرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط