همکار جدید
همکار جدید
p⁶
از خواب بیدار شدم رفتم صورتمو شستم لباسمو عوض کردم داشتم صبحونم رو میخوردم که دیدم گوشیم داره زنگ میزنه رفتم بالا سر گوشیم که دیدم رئیسه گوشیو با عجله جواب دادم
_سلام رئیس
+سلام ا.ت...من جلوی خونتونم
داشت حرفمیزد که رفتم از پنجره ماشینش رو دیدم..
_چ..چشم الان میام
بدو بدو رفتم پایین درو باز کردم از خونه رفتم بیرون که رئیس رو دیدم با خجالت سوار ماشین شدم
+صبح بخیر..
_صبح شما...نه یکی تو هم بخیر
پشمام از اینکه اینقدر صمیمی باهام برخورد کرده ریخت
+ممنونم
(پرش زمانی به وقتی رسیدن شرکت)
_ممنون آقای کیم
+خواهش...و اینکه لطفا تهیونگ صدام کن
_بل...بله؟
+تهیونگ صدام کن..
_عا...چ..چشم
از ماشین پیاده شدم نگاه های کارمند های دختر رو روم حس کردم اهمیتی ندادم و رفتم تو اتاق کارم که دیدم مقالههای کمی برای تایپ هست لبخندی زدم و شروع به تایپ کردم بعد چند ساعت یه دست و یه لیوان قهوه روی میزنم حس کردم
+خسته نباشی..
نگاهش کردم..
_عع آقای کیم...نه یعنی تهیونگ...مرسی عامم مشکلی پیش اومده؟
+نه فقط اومد یه لیوان قهوه بدم و برم..
_عاها..(لبخند) بازم ممنون
+خواهش
از اتاق رفت بیرون دوباره مشغول به کارم شدم ساعت ۸ مقاله هارو چاپ کردم و بردم تحویل دادم...میخواستم از اتاق برم بیرونکه صدام کرد
+ا.ت..
برگشتم سمتش
_بله؟
p⁶
از خواب بیدار شدم رفتم صورتمو شستم لباسمو عوض کردم داشتم صبحونم رو میخوردم که دیدم گوشیم داره زنگ میزنه رفتم بالا سر گوشیم که دیدم رئیسه گوشیو با عجله جواب دادم
_سلام رئیس
+سلام ا.ت...من جلوی خونتونم
داشت حرفمیزد که رفتم از پنجره ماشینش رو دیدم..
_چ..چشم الان میام
بدو بدو رفتم پایین درو باز کردم از خونه رفتم بیرون که رئیس رو دیدم با خجالت سوار ماشین شدم
+صبح بخیر..
_صبح شما...نه یکی تو هم بخیر
پشمام از اینکه اینقدر صمیمی باهام برخورد کرده ریخت
+ممنونم
(پرش زمانی به وقتی رسیدن شرکت)
_ممنون آقای کیم
+خواهش...و اینکه لطفا تهیونگ صدام کن
_بل...بله؟
+تهیونگ صدام کن..
_عا...چ..چشم
از ماشین پیاده شدم نگاه های کارمند های دختر رو روم حس کردم اهمیتی ندادم و رفتم تو اتاق کارم که دیدم مقالههای کمی برای تایپ هست لبخندی زدم و شروع به تایپ کردم بعد چند ساعت یه دست و یه لیوان قهوه روی میزنم حس کردم
+خسته نباشی..
نگاهش کردم..
_عع آقای کیم...نه یعنی تهیونگ...مرسی عامم مشکلی پیش اومده؟
+نه فقط اومد یه لیوان قهوه بدم و برم..
_عاها..(لبخند) بازم ممنون
+خواهش
از اتاق رفت بیرون دوباره مشغول به کارم شدم ساعت ۸ مقاله هارو چاپ کردم و بردم تحویل دادم...میخواستم از اتاق برم بیرونکه صدام کرد
+ا.ت..
برگشتم سمتش
_بله؟
۱۰.۰k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.