همکار جدید
همکار جدید
p⁴
درو یهویی بار کردم...
_رئیس دلیل اینکه اینهمه کار میگید انجام بدم چیه؟
+فقط کارا زیاد شده
_من خستهههه میشمممم بعد از تایپ حس میکنم انگشتام داره کنده میشهههه
+من دیگه نمیدونم...الان هم برین به کارتون برسید
با عصبانیت رفتم بیرون از اتاقش و درو کوبیدم رفتم تو اتاقم شروع به کار کردنم کردم وسط های کار درد زیادی تویه مچ دستم حس کردم...
_آیشششش بازم دستم گرفت (ا.ت وقتی بچه بود دستش لای پنجره مونده بود برای همین وقتی زیاد کار میکرد مچ دستش میگرفت)
از کنار میز یه مچ بند برداشتم بستم به مچم..
_عاایییی
بی توجه به درد دستم دوباره شروع به تایپ کردم
(ویو تهیونگ)
توی اتاقم مشغول به کارم بودم که دیوونه بازی هایه ا.ت یادم افتاد که لبخند دندون نمایی به لبم نشست پاشدم رفتم اتاق ا.ت تا منو دید اخم بزرگی به ابروهاش نشست دوباره خودمو سرد جلوه دادم نگاهم به مچ دستش افتاد
+عهم...چیزیمیل دارید؟
_امری دارید؟
+خیرم فقط مچ دستتون؟
_دلیلی نمیبینم به شما که اینقدر اذیتم میکنین سر کار چیزی بگم..
+من چیزی نمیدونم فقط کارها زیاد شده
_برید بیرون لطفا
(ویو ا.ت)
نگاهمو به ساعت دادم...دیدم رئیس از اتاق رفت بیرون بعد چند مین ساعت ۸ شد رفتم مقاله هارو دادم به رئیس و رفتم بیرون شرکت برگشتم پشت سرم و یه فا*ک به شرکت نشون دادم و دیدم رئیس جلوم وایستاده
_آقای کیم!
+خانم مین! باشه باشه توضیح ندین نمیخواد میدونم خستهاید...عامم میخواید برسونمتون؟
_نه نیازی نیست
راهمو کج کردم که دیدم دستمو گرفت
+لطفا..
به چشماش نگاه کردم
_با...باشه
به طرف ماشینش هدایتم کرد و درو باز کردم با خجالت نشستم داخل ماشین
p⁴
درو یهویی بار کردم...
_رئیس دلیل اینکه اینهمه کار میگید انجام بدم چیه؟
+فقط کارا زیاد شده
_من خستهههه میشمممم بعد از تایپ حس میکنم انگشتام داره کنده میشهههه
+من دیگه نمیدونم...الان هم برین به کارتون برسید
با عصبانیت رفتم بیرون از اتاقش و درو کوبیدم رفتم تو اتاقم شروع به کار کردنم کردم وسط های کار درد زیادی تویه مچ دستم حس کردم...
_آیشششش بازم دستم گرفت (ا.ت وقتی بچه بود دستش لای پنجره مونده بود برای همین وقتی زیاد کار میکرد مچ دستش میگرفت)
از کنار میز یه مچ بند برداشتم بستم به مچم..
_عاایییی
بی توجه به درد دستم دوباره شروع به تایپ کردم
(ویو تهیونگ)
توی اتاقم مشغول به کارم بودم که دیوونه بازی هایه ا.ت یادم افتاد که لبخند دندون نمایی به لبم نشست پاشدم رفتم اتاق ا.ت تا منو دید اخم بزرگی به ابروهاش نشست دوباره خودمو سرد جلوه دادم نگاهم به مچ دستش افتاد
+عهم...چیزیمیل دارید؟
_امری دارید؟
+خیرم فقط مچ دستتون؟
_دلیلی نمیبینم به شما که اینقدر اذیتم میکنین سر کار چیزی بگم..
+من چیزی نمیدونم فقط کارها زیاد شده
_برید بیرون لطفا
(ویو ا.ت)
نگاهمو به ساعت دادم...دیدم رئیس از اتاق رفت بیرون بعد چند مین ساعت ۸ شد رفتم مقاله هارو دادم به رئیس و رفتم بیرون شرکت برگشتم پشت سرم و یه فا*ک به شرکت نشون دادم و دیدم رئیس جلوم وایستاده
_آقای کیم!
+خانم مین! باشه باشه توضیح ندین نمیخواد میدونم خستهاید...عامم میخواید برسونمتون؟
_نه نیازی نیست
راهمو کج کردم که دیدم دستمو گرفت
+لطفا..
به چشماش نگاه کردم
_با...باشه
به طرف ماشینش هدایتم کرد و درو باز کردم با خجالت نشستم داخل ماشین
۳.۰k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.