گیرم اندوه تو خواب است و نگاه تو خیال
گیرم اندوه تو خواب است و نگاه تو خیال
پس دلم منتظر کیست عزیز این همه سال؟
پس دلم منتظر کیست که من بی خبرم؟
که من از آتش اندوه خودم شعله ورم؟
ماه یک پنجره وا شد به خیالم که تویی
همه جا شور به پا شد به خیالم که تویی
این چه رازی است که در چشم تو باید گم شد
باید انگشت نمای تو و این مردم شد
به گمانم دل من باز شقایق شده ای
کار از کار گذشته است تو عاشق شده ای
تو کجایی و منِ ساده ی درویش کجا؟
تو کجایی و منِ بی خبر از خویش کجا؟
در دلم این عطش کیست خدا می داند
عاشقم دست خودم نیست خدا می داند
عاشق چشم تو هستم و ز من بی خبری
خوش به حالت که هنوز از همه جا بی خبری
پس دلم منتظر کیست عزیز این همه سال؟
پس دلم منتظر کیست که من بی خبرم؟
که من از آتش اندوه خودم شعله ورم؟
ماه یک پنجره وا شد به خیالم که تویی
همه جا شور به پا شد به خیالم که تویی
این چه رازی است که در چشم تو باید گم شد
باید انگشت نمای تو و این مردم شد
به گمانم دل من باز شقایق شده ای
کار از کار گذشته است تو عاشق شده ای
تو کجایی و منِ ساده ی درویش کجا؟
تو کجایی و منِ بی خبر از خویش کجا؟
در دلم این عطش کیست خدا می داند
عاشقم دست خودم نیست خدا می داند
عاشق چشم تو هستم و ز من بی خبری
خوش به حالت که هنوز از همه جا بی خبری
- ۱.۶k
- ۱۰ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط