سادیسمی
#سادیسمی
پارت 30
جونگ کوک با برداشت لباس ..
به سمت آت رفت .. و آروم حولرو از تنش جدا کرد و لباساش رو پوشوند ..
و موهاشو با حوله خشک کرد .. روشو کشید .. و اتاق شکنجه رو قفل کرد و خودش از اونجا اومد بیرون .. در اصلی هم یکم باز گذاشت تا وقتی آت بیدار شد اشتباهی .. از یه در دیگه نره ( بچها این اتاقی که توش بودن این دوتا .. هم از اتاق شکنجه بهش راه داره و هم مثل بقیه اتاق ها )
به سمت .. اتاق خودشون رفت .. و با عوض کردن لباساش .. به سمت حیاط عمارت رفت .. و سوار ماشین شد و به سمت شرکت حرکت کرد...
* آت .. به زور رو تخت خودشو بالا کشید ..
و آروم .. نشست ..
حتی نمیتونست تکون بخوره از شدت درد ..
به زور .. پاهاشو از رو تخت پایین آورد و با گرفتن .. دیوار آروم به سمت پایین رفت ..
جونگ کوک نبود .. ولی .. در چرا باز بود ..
براش عجیب بود حتی اجوما هم خونه نبود پس کی باز گذاشته بود ...؟
آروم به سمت در رفت ..تا ببنده .. ولی با دیدن یه بادیگارد هیکلی .. ترسیده یکم عقب رفت .. ولی بادیگارد .. به طرفش حمله ور شد ..و با گذاشتن .. یه دستمال جلوی دهنش همه جا براش سیاه شد ..
آت حتی وقت نکرد فرار کنه انقد که سریع عمل کرد ...
"ویو نویسنده "
"ساعت 10 شب"
جونگ کوک خسته ماشینش رو وارد حیاط عمارت کرد و خسته و کوفته از ماشین پایین اومد ..
درو باز کرد و رفت داخل .. چراغا خاموش بود .. جونگ کوک تعجب کرده بود با خودش گفت ..
- یعنی آت هنوز خوابه؟ ( تعجب)
جونگ کوک چراغا رو روشن کرد .. و از پله ها رفت بالا .. به اتاق که رسید در باز بود ... رفت داخل ولی اثری از آت نبود .. نگران به سمت تمام اتاق ها رفت ولی هیچکی نبود ..
همه جا رو گشته بود ..
حتی حموم ..
با نگرانی آروم از پله ها اومد پایین و به سمت آشپز خونه رفت و یه لیوان آب ریخت و خورد ولی چشمش به نامه روی میز خورد . آروم به سمتش رفت و برداشت ..
وقتی .. اون متنو خوند اخماش تو هم رفت و.. عصبی .. کاغذو رو زمین پرتاب کرد و داد کشید ...
- عوضییی ( عصبی و داد)
جونگ کوک موهاشو با عصبانیت به بالا داد و
به سرعت به سمت ماشینش توی حیاط رفت .. و سوار شد و به طور خیلی حرفه ای ماشین و.. برگردوند و به سرعت از در عمارت خارج شد ..
پارت 30
جونگ کوک با برداشت لباس ..
به سمت آت رفت .. و آروم حولرو از تنش جدا کرد و لباساش رو پوشوند ..
و موهاشو با حوله خشک کرد .. روشو کشید .. و اتاق شکنجه رو قفل کرد و خودش از اونجا اومد بیرون .. در اصلی هم یکم باز گذاشت تا وقتی آت بیدار شد اشتباهی .. از یه در دیگه نره ( بچها این اتاقی که توش بودن این دوتا .. هم از اتاق شکنجه بهش راه داره و هم مثل بقیه اتاق ها )
به سمت .. اتاق خودشون رفت .. و با عوض کردن لباساش .. به سمت حیاط عمارت رفت .. و سوار ماشین شد و به سمت شرکت حرکت کرد...
* آت .. به زور رو تخت خودشو بالا کشید ..
و آروم .. نشست ..
حتی نمیتونست تکون بخوره از شدت درد ..
به زور .. پاهاشو از رو تخت پایین آورد و با گرفتن .. دیوار آروم به سمت پایین رفت ..
جونگ کوک نبود .. ولی .. در چرا باز بود ..
براش عجیب بود حتی اجوما هم خونه نبود پس کی باز گذاشته بود ...؟
آروم به سمت در رفت ..تا ببنده .. ولی با دیدن یه بادیگارد هیکلی .. ترسیده یکم عقب رفت .. ولی بادیگارد .. به طرفش حمله ور شد ..و با گذاشتن .. یه دستمال جلوی دهنش همه جا براش سیاه شد ..
آت حتی وقت نکرد فرار کنه انقد که سریع عمل کرد ...
"ویو نویسنده "
"ساعت 10 شب"
جونگ کوک خسته ماشینش رو وارد حیاط عمارت کرد و خسته و کوفته از ماشین پایین اومد ..
درو باز کرد و رفت داخل .. چراغا خاموش بود .. جونگ کوک تعجب کرده بود با خودش گفت ..
- یعنی آت هنوز خوابه؟ ( تعجب)
جونگ کوک چراغا رو روشن کرد .. و از پله ها رفت بالا .. به اتاق که رسید در باز بود ... رفت داخل ولی اثری از آت نبود .. نگران به سمت تمام اتاق ها رفت ولی هیچکی نبود ..
همه جا رو گشته بود ..
حتی حموم ..
با نگرانی آروم از پله ها اومد پایین و به سمت آشپز خونه رفت و یه لیوان آب ریخت و خورد ولی چشمش به نامه روی میز خورد . آروم به سمتش رفت و برداشت ..
وقتی .. اون متنو خوند اخماش تو هم رفت و.. عصبی .. کاغذو رو زمین پرتاب کرد و داد کشید ...
- عوضییی ( عصبی و داد)
جونگ کوک موهاشو با عصبانیت به بالا داد و
به سرعت به سمت ماشینش توی حیاط رفت .. و سوار شد و به طور خیلی حرفه ای ماشین و.. برگردوند و به سرعت از در عمارت خارج شد ..
۱۰.۸k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.