فیک:گودال
فیک:گودال
parr³⁶
بعد از زیر رو کردن کمد لباسیو انتخاب کرد و روی تخت انداخت
یونسوک: اینو بپوش
" اینو؟ "a.t
یونسوک: آره برو بپوش تا آرایش کنی
" باش "a.t
لباسو به تن کرد و جلوی یونسوک قرار گرفت
یونسوک: لباس خیلی قشنگ تو اندامت میشینه....
از روی تخت بلند شد
یونسوک: خیلی خب حالا آرایش
"خودم انجام میدم بپرم به تو خیلی شلوغش میکنی "a.t
یونسوک: خیلی خب باشه ولی اگه خوشم نیومد پاک میکنم خودم انجام میدم
" خخخ خیلی خب باش "a.t
پشت میز نشست
آرایش ملایمی که همیشه انجام میداد روی چهرهاش پیاده کرد
آرایشی ساده و در عین حال زیبا
عطر از روی میز برداشت و به گردن و کتش زد
به طرف یونسوک چرخید
" چطوره؟ "a.t
یونسوک: ساده اس ولی قشنگه
" خانم جان خوشت نیومد؟! "a.t
یونسوک: خوشم آمد قشنگه خب چیکار کنیم به شخصیتت میخوره دیگه
" همینطوری خوبه "a.t
موبایلش از روی تخت برداشت و ساعت چک کرد
"ساعت هفت نیمه تا اونجا نیم ساعت راه بهتره الان برم "a.t
کیفش از روی تخت برداشت و وسایلش داخلش قرار داد
یونسوک: من میرم خونه مامانم از اینجا زیاد دور نیست ، وقتی تموم شد بهم زنگ بزن بریم یه پارک تا همه چیو برام تعریف کنی ، مو به مو
" خخخ باشه "a.t
تک به تک پلههای عمارت پایین آمدن
پسرا با دیدن دختر و یونسوک شروع به سوال پرسیدن کردن
جین: اعوا یونسوک داری میری؟
یونسوک: آره دیگه زحمتو کم میکنم
تهیونگ: ا.ت تو کجا؟
" با یونسوک یه یکی دو ساعتی میریم پارک بچرخیم "a.t
همانطور که نگاهش به موبایلش بود لب زد ...
" ساعت هفت نیمه ، یکی دو ساعت میشه ساعت نه ، جایی نمیری "jk
" به تو نگفتم که حرف میزنی به تهیونگ گفتم ، خدافظ "a.t
یونسوک: از آشنایی باهاتون خوشبخت شدم خدافظ
جیمین: بازم اینجا بیا
یونسوک: حتما
تهیونگ: ا.ت ...
طرف تهیونگ چرخید
تهیونگ: مواظب خودت باش و زودتر از ۹ برس خونه ، گوشیتم رو سایلنت نذار
لبخندی زد و در جوابش باشه ای گفت
به سمت در عمارت حرکت کردن ، در باز کردن اما قبل از اینکه بخواند خارج بشن ، جئون به طرفشون آمد
" تو کجا؟ "a.t
" سه تایی میریم یکی دو ساعتی بیرون بچرخیم "jk
" این چرت پرتا چیه داری میگی تو ، تهیونگ بهش یه چیزی بگو "a.t
نگاهش به تلویزیون و به بازی جین و جیمین چشم دوخته بود و همانطور حرف زد
تهیونگ: من بهش گفتم باهاتون بیاد پس برید به سلامت
" یعنی چی؟ چی داری میگی؟ تو همین چند دیقه پیش گفتی ، 'مواظب خودت باش' ، ' زودتر از ۹ برس خونه' ، 'گوشیتم رو سایلنت نذار' پس چرا این فضایی داری میفرستی دنبالم! "a.t
تهیونگ: اینو گفتم درسته ولی نگفتم کسی نمیفرشتم دنبالت! ، سه تایی بهتون خوش بگذره
" اوفففف "a.t
به طرف جئون چرخید و با لج حرف زد
" خدا بگم چیکارت کنه "a.t
و از در بیرون رفت
parr³⁶
بعد از زیر رو کردن کمد لباسیو انتخاب کرد و روی تخت انداخت
یونسوک: اینو بپوش
" اینو؟ "a.t
یونسوک: آره برو بپوش تا آرایش کنی
" باش "a.t
لباسو به تن کرد و جلوی یونسوک قرار گرفت
یونسوک: لباس خیلی قشنگ تو اندامت میشینه....
از روی تخت بلند شد
یونسوک: خیلی خب حالا آرایش
"خودم انجام میدم بپرم به تو خیلی شلوغش میکنی "a.t
یونسوک: خیلی خب باشه ولی اگه خوشم نیومد پاک میکنم خودم انجام میدم
" خخخ خیلی خب باش "a.t
پشت میز نشست
آرایش ملایمی که همیشه انجام میداد روی چهرهاش پیاده کرد
آرایشی ساده و در عین حال زیبا
عطر از روی میز برداشت و به گردن و کتش زد
به طرف یونسوک چرخید
" چطوره؟ "a.t
یونسوک: ساده اس ولی قشنگه
" خانم جان خوشت نیومد؟! "a.t
یونسوک: خوشم آمد قشنگه خب چیکار کنیم به شخصیتت میخوره دیگه
" همینطوری خوبه "a.t
موبایلش از روی تخت برداشت و ساعت چک کرد
"ساعت هفت نیمه تا اونجا نیم ساعت راه بهتره الان برم "a.t
کیفش از روی تخت برداشت و وسایلش داخلش قرار داد
یونسوک: من میرم خونه مامانم از اینجا زیاد دور نیست ، وقتی تموم شد بهم زنگ بزن بریم یه پارک تا همه چیو برام تعریف کنی ، مو به مو
" خخخ باشه "a.t
تک به تک پلههای عمارت پایین آمدن
پسرا با دیدن دختر و یونسوک شروع به سوال پرسیدن کردن
جین: اعوا یونسوک داری میری؟
یونسوک: آره دیگه زحمتو کم میکنم
تهیونگ: ا.ت تو کجا؟
" با یونسوک یه یکی دو ساعتی میریم پارک بچرخیم "a.t
همانطور که نگاهش به موبایلش بود لب زد ...
" ساعت هفت نیمه ، یکی دو ساعت میشه ساعت نه ، جایی نمیری "jk
" به تو نگفتم که حرف میزنی به تهیونگ گفتم ، خدافظ "a.t
یونسوک: از آشنایی باهاتون خوشبخت شدم خدافظ
جیمین: بازم اینجا بیا
یونسوک: حتما
تهیونگ: ا.ت ...
طرف تهیونگ چرخید
تهیونگ: مواظب خودت باش و زودتر از ۹ برس خونه ، گوشیتم رو سایلنت نذار
لبخندی زد و در جوابش باشه ای گفت
به سمت در عمارت حرکت کردن ، در باز کردن اما قبل از اینکه بخواند خارج بشن ، جئون به طرفشون آمد
" تو کجا؟ "a.t
" سه تایی میریم یکی دو ساعتی بیرون بچرخیم "jk
" این چرت پرتا چیه داری میگی تو ، تهیونگ بهش یه چیزی بگو "a.t
نگاهش به تلویزیون و به بازی جین و جیمین چشم دوخته بود و همانطور حرف زد
تهیونگ: من بهش گفتم باهاتون بیاد پس برید به سلامت
" یعنی چی؟ چی داری میگی؟ تو همین چند دیقه پیش گفتی ، 'مواظب خودت باش' ، ' زودتر از ۹ برس خونه' ، 'گوشیتم رو سایلنت نذار' پس چرا این فضایی داری میفرستی دنبالم! "a.t
تهیونگ: اینو گفتم درسته ولی نگفتم کسی نمیفرشتم دنبالت! ، سه تایی بهتون خوش بگذره
" اوفففف "a.t
به طرف جئون چرخید و با لج حرف زد
" خدا بگم چیکارت کنه "a.t
و از در بیرون رفت
۱۴.۸k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.