تکپارتی ( درخواستی )
تکپارتی ( درخواستی )
* ویو ا/ت *
( ا/ت سلبریتی هست و جین هم خواننده/ایدل هست)
این روزا سرم خیلی شلوغه ، حتا فرصت نمیکنم جین رو ببینم....مطمئنم ازم دلخوره!
چون....داریم روی اهنگ جدیدم کار میکنیم و فردا هم مصاحبه دارم...فشار روم خیلی زیاده !
* شب *
برگشتم خونه...
ا/ت : هوف...چقدر خسته شدم!
کیفم رو گذاشتم روی میز.
ا/ت : جین! من برگشتم...
دیدم صدایی نمیاد رفتم توی اتاق...دیدم خوابیده!
خنده ریزی کردم و رفتم پتو آوردم آروم گذاشتم روش...بعد رفتم دست و صورتم رو شستم و لباس راحتی پوشیدم...خیلی خسته بودم...بخاطر همین زود خوابم برد!
* فردا *
* ویو جین *
من اصلا این مدت نتونستم ا/ت رو ببینم!
یجورایی...آزار دهندست!
صبح شد...دیدم ا/ت کنارم خوابیده خیلی آروم پاشدم و رفتم لباس پوشیدم و موهامو شونه کردم و به خدمتکار گفتم صبحانه آماده کنه....خود منم تو کمپانی سرم شلوغه ولی نه به اندازه ی ا/ت!
* ۱ ساعت بعد *
* ویو ا/ت *
از خواب پاشدم...جین نبود!
چشمام رو با دست مالیدم و از تخت پاشدم...
قوصی به کمرم دادم و رفتم دستشویی کارای لازم و کردم و یه تاپ و شلوار پوشیدم و با کفش و موهامو حالت دادم و ارایش لایتی کردم و رفتم...بیرون اتاق.
ا/ت : جین...کجایی؟
جین : اینجام!
ا/ت : خب...
دیدم بهم توجه نمیکنه...
ا/ت : هوففف...ازم ناراحتی؟
جین : ( سکوت )
ا/ت : میدونم! ولی...به منم حق بده! منم کار دارم!
جین : باید به منم حق داد ، چون من توی این مدت اصلا نتونستم ببینمت ! خیلی عوض شدی!
ا/ت : میدونم....من....امممم...چیزی ندارم بگم! امشب مصاحبه دارم و فردا آهنگم منتشر میشه!
جین : انقدر کارت برات مهمه که برای من وقت نداری؟
ا/ت : معلومه نه! تو برام از همه چیز مهم تری! بهت قول میدم وقتی کارم تموم شد تمام وقتم رو با تو بگذرونم!
جین : قول؟
ا/ت : قول!
بعد از خوردن صبحونه رفتم بیرون...
ا/ت : من اومدم!
تینا : سلام عزیزم!
ا/ت : سلاممم...
( همو بغل کردن )
تینا : دلم برات تنگ شده بود دختر!
ا/ت : منم...کجا بودی؟
تینا : مریض!
ا/ت : خداروشکر الان حالت خوبه؟
تینا : بهتر از این نمیشم...
ا/ت : خوبه...
تینا : ( خنده ) بیا بریم...میدونی امشب مصاحبه داری!
ا/ت : آره...استرس دارم!
تینا : تو همیشه بهترینی...
ا/ت : توام همینطور...!
با تینا ( دوست صمیمی ا/ت /اونم سلبریتی )
رفتیم تا منو برای امشب آماده کنن...
* چند ساعت بعد *
* ویو جین *
توی کمپانی بودم بعد چند ساعت کارم تموم شد...دلم خیلی برای ا/ت تنگ شده بود بخاطر همین باهاش تماس تصویری گرفتم...
* چند دقیقه بعد *
بلاخره برداشت!
ا/ت : سلام عزیزم...
جین : سلام...کی میای خونه؟
ا/ت : خب...( ساعتش رو چک کرد ) فکر کنم ۲ ساعت بعد!
جین : اوهوم...
ا/ت : هوف...من یه تصمیمی گرفتم!
جین : چی؟!
ا/ت : امروز زود تر میام...ولی...توی مصاحبه توام باید...باشی! آقای سوکجین!
جین : ( خنده ) هوم...واقعا؟
ا/ت : بلهههه...
جین : خوبه...پس برای اولین بار تصمیم درست گرفتی...
ا/ت : یااا...من همیشه تصمیمات درست میگیرم!
جین : هعی...باشه!
ا/ت : منتظرم بمون باشه؟
جین: چشم...
ا/ت : خدافظ عشقم!
جین : خدافظ...
( قط کرد )
* شب *
* ویو ا/ت *
نزدیک های مصاحبه بود و آرایشم کردن و رفتم اتاق لباس پوشیدم ( اسلاید دوم ) و برای مصاحبه آماده شدم...
جین هم دیدم...
بعد مصاحبه با جین رفتیم خونه...( کارای خارجی کردن🤝🏻💔🗿)
پایان( ^ω^ )
* ویو ا/ت *
( ا/ت سلبریتی هست و جین هم خواننده/ایدل هست)
این روزا سرم خیلی شلوغه ، حتا فرصت نمیکنم جین رو ببینم....مطمئنم ازم دلخوره!
چون....داریم روی اهنگ جدیدم کار میکنیم و فردا هم مصاحبه دارم...فشار روم خیلی زیاده !
* شب *
برگشتم خونه...
ا/ت : هوف...چقدر خسته شدم!
کیفم رو گذاشتم روی میز.
ا/ت : جین! من برگشتم...
دیدم صدایی نمیاد رفتم توی اتاق...دیدم خوابیده!
خنده ریزی کردم و رفتم پتو آوردم آروم گذاشتم روش...بعد رفتم دست و صورتم رو شستم و لباس راحتی پوشیدم...خیلی خسته بودم...بخاطر همین زود خوابم برد!
* فردا *
* ویو جین *
من اصلا این مدت نتونستم ا/ت رو ببینم!
یجورایی...آزار دهندست!
صبح شد...دیدم ا/ت کنارم خوابیده خیلی آروم پاشدم و رفتم لباس پوشیدم و موهامو شونه کردم و به خدمتکار گفتم صبحانه آماده کنه....خود منم تو کمپانی سرم شلوغه ولی نه به اندازه ی ا/ت!
* ۱ ساعت بعد *
* ویو ا/ت *
از خواب پاشدم...جین نبود!
چشمام رو با دست مالیدم و از تخت پاشدم...
قوصی به کمرم دادم و رفتم دستشویی کارای لازم و کردم و یه تاپ و شلوار پوشیدم و با کفش و موهامو حالت دادم و ارایش لایتی کردم و رفتم...بیرون اتاق.
ا/ت : جین...کجایی؟
جین : اینجام!
ا/ت : خب...
دیدم بهم توجه نمیکنه...
ا/ت : هوففف...ازم ناراحتی؟
جین : ( سکوت )
ا/ت : میدونم! ولی...به منم حق بده! منم کار دارم!
جین : باید به منم حق داد ، چون من توی این مدت اصلا نتونستم ببینمت ! خیلی عوض شدی!
ا/ت : میدونم....من....امممم...چیزی ندارم بگم! امشب مصاحبه دارم و فردا آهنگم منتشر میشه!
جین : انقدر کارت برات مهمه که برای من وقت نداری؟
ا/ت : معلومه نه! تو برام از همه چیز مهم تری! بهت قول میدم وقتی کارم تموم شد تمام وقتم رو با تو بگذرونم!
جین : قول؟
ا/ت : قول!
بعد از خوردن صبحونه رفتم بیرون...
ا/ت : من اومدم!
تینا : سلام عزیزم!
ا/ت : سلاممم...
( همو بغل کردن )
تینا : دلم برات تنگ شده بود دختر!
ا/ت : منم...کجا بودی؟
تینا : مریض!
ا/ت : خداروشکر الان حالت خوبه؟
تینا : بهتر از این نمیشم...
ا/ت : خوبه...
تینا : ( خنده ) بیا بریم...میدونی امشب مصاحبه داری!
ا/ت : آره...استرس دارم!
تینا : تو همیشه بهترینی...
ا/ت : توام همینطور...!
با تینا ( دوست صمیمی ا/ت /اونم سلبریتی )
رفتیم تا منو برای امشب آماده کنن...
* چند ساعت بعد *
* ویو جین *
توی کمپانی بودم بعد چند ساعت کارم تموم شد...دلم خیلی برای ا/ت تنگ شده بود بخاطر همین باهاش تماس تصویری گرفتم...
* چند دقیقه بعد *
بلاخره برداشت!
ا/ت : سلام عزیزم...
جین : سلام...کی میای خونه؟
ا/ت : خب...( ساعتش رو چک کرد ) فکر کنم ۲ ساعت بعد!
جین : اوهوم...
ا/ت : هوف...من یه تصمیمی گرفتم!
جین : چی؟!
ا/ت : امروز زود تر میام...ولی...توی مصاحبه توام باید...باشی! آقای سوکجین!
جین : ( خنده ) هوم...واقعا؟
ا/ت : بلهههه...
جین : خوبه...پس برای اولین بار تصمیم درست گرفتی...
ا/ت : یااا...من همیشه تصمیمات درست میگیرم!
جین : هعی...باشه!
ا/ت : منتظرم بمون باشه؟
جین: چشم...
ا/ت : خدافظ عشقم!
جین : خدافظ...
( قط کرد )
* شب *
* ویو ا/ت *
نزدیک های مصاحبه بود و آرایشم کردن و رفتم اتاق لباس پوشیدم ( اسلاید دوم ) و برای مصاحبه آماده شدم...
جین هم دیدم...
بعد مصاحبه با جین رفتیم خونه...( کارای خارجی کردن🤝🏻💔🗿)
پایان( ^ω^ )
۵۸.۱k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.