"نفرین عشق"
"نفرین عشق"
season:²
part:⁶⁹
لیام: میتونیم از هانول کمک بگیریم
باهینی:اون تو سالنه
لیام:بهش زنگ بزن یا پیام بده
باهینی:وایسا
پیام داد
باهینی:کجایی؟
هانول:پلیسا اومدن ما هم بهشون شلیک کردیم و فرار کردیم
باهینی:الان کیا تو مراسمن و شما کجایین
هانول:زیاد دور نشدیم ولی دیگه کسی اونجا نیست شما کجایین
باهینی:زود برگردین سمت تالار با تیم
هانول:چرا
باهینی:بعدا میگم ولی مصلح باشید یه در مخفی هم هست سمت درختا از اونجا بیاید سمت راه پله
هانول: حله
باهینی: فقط زود باشین
هانول:تا ۱۵ دقیقه اونجاییم
تهیونگ:چی شد؟
باهینی:تا ۱۵ دقیقه اینجان
تهیونگ:اگه دووم کنن
باهینی:فعلا در حال تهدید هم دیگن
تهیونگ:خب؟
باهینی:یعنی وقت هست..لیام؟
لیام:بله؟
باهینی:میشه یه لحظه باهام بیای؟
لیام: حتماً
تهیونگ:کجا میرید تو این وضعیت
باهینی:تا وقتی که هانول بیاد ما هم برمیگردیم
تهیونگ:هرکاری میخواید کنید فقط زود باشین تا قبل از اونا بیاین
باهینی:حله غرغرو
رفتن
باهینی:خب...راستش من خیلی درموردت فکر کردم و حرکتی که موقع حمله سومین بهم زدی و جونم رو نجات دادی باعث شد...میدونی که شاید بعد از این نتونیم دیگه همو ببینیم پس
لیام:فهمیدم
باهینی:دوست دارم
لبخند کوتاهی زد
لیام:بلاخره اعتراف کردی...ولی زمان مناسبی نگفتی!
باهینی: میدونم
بوسه کوتاهی به لبش زد
باهینی: میدونم خیلی یهویی شد
برگشتن سمت تهیونگ
تهیونگ:من که میدونم واسه چی رفتین
باهینی:از کجا فهمیدی؟!
تهیونگ:ضایع بود
باهینی:هی...
تهیونگ: هیس...صدامونو میشنون خلاصه که تبریک میگم بهتون
لیام:ممنون
متوجه هانول شدم که نفس زنان با چند نفر اومد سمتون
هانول:بیاین اینم از تفنگا
تهیونگ:هرکس یکیو هدف بگیره وشلیک کنید مواظب باشین گلوله به سر یونا،بورام یا سوهو نخوره و میون رو هم زنده بذارین
هانول:متوجه شدین؟
به ترتیب ایستادنمون هرکس شخصی رو هدف قرار گرفت وقتی میون متوجه ما شد خواست داد بزنه که گلوله رو خالی کردیم...دست زدم و وارد شدم
تهیونگ:تبریک میگم باختتون رو
میون:موش کثیف!!
رفتم سمتش و یه سیلی محکم بهش زدم
تهیونگ:از مرگ خوشت میاد یا زنده بودن با عذاب؟یکیو انتخاب کن
حرفی نمیزد
هانول:ما دیگه میریم...به امید دیدار دوباره
باهینی:منظورت چیه؟
هانول:این دنیا دنیای مافیاهاست معلوم نیست کی دوباره همدیگرو ببینیم شما هم باید یه جای مخصوص واسه خودتون پیدا کنید
لیام:مواظب خودتون باشید...
هانول: همچنین
یونا:یه لحظه اجازه بده تهیونگ
موهاش رو گرفتم و کشیدم
میون:آی چیکار میکنی
یونا:بورام،سوهو ممنون بابت نگه داشتنتون اگه میشه ولش کنید
ولش کردن دستش رو گرفتم و محکم پیچوندمش که درد باعث فریاد زدنش شد
یونا:خوشت میاد؟
-پلیس صحبت میکنه
ادامه دارد...
season:²
part:⁶⁹
لیام: میتونیم از هانول کمک بگیریم
باهینی:اون تو سالنه
لیام:بهش زنگ بزن یا پیام بده
باهینی:وایسا
پیام داد
باهینی:کجایی؟
هانول:پلیسا اومدن ما هم بهشون شلیک کردیم و فرار کردیم
باهینی:الان کیا تو مراسمن و شما کجایین
هانول:زیاد دور نشدیم ولی دیگه کسی اونجا نیست شما کجایین
باهینی:زود برگردین سمت تالار با تیم
هانول:چرا
باهینی:بعدا میگم ولی مصلح باشید یه در مخفی هم هست سمت درختا از اونجا بیاید سمت راه پله
هانول: حله
باهینی: فقط زود باشین
هانول:تا ۱۵ دقیقه اونجاییم
تهیونگ:چی شد؟
باهینی:تا ۱۵ دقیقه اینجان
تهیونگ:اگه دووم کنن
باهینی:فعلا در حال تهدید هم دیگن
تهیونگ:خب؟
باهینی:یعنی وقت هست..لیام؟
لیام:بله؟
باهینی:میشه یه لحظه باهام بیای؟
لیام: حتماً
تهیونگ:کجا میرید تو این وضعیت
باهینی:تا وقتی که هانول بیاد ما هم برمیگردیم
تهیونگ:هرکاری میخواید کنید فقط زود باشین تا قبل از اونا بیاین
باهینی:حله غرغرو
رفتن
باهینی:خب...راستش من خیلی درموردت فکر کردم و حرکتی که موقع حمله سومین بهم زدی و جونم رو نجات دادی باعث شد...میدونی که شاید بعد از این نتونیم دیگه همو ببینیم پس
لیام:فهمیدم
باهینی:دوست دارم
لبخند کوتاهی زد
لیام:بلاخره اعتراف کردی...ولی زمان مناسبی نگفتی!
باهینی: میدونم
بوسه کوتاهی به لبش زد
باهینی: میدونم خیلی یهویی شد
برگشتن سمت تهیونگ
تهیونگ:من که میدونم واسه چی رفتین
باهینی:از کجا فهمیدی؟!
تهیونگ:ضایع بود
باهینی:هی...
تهیونگ: هیس...صدامونو میشنون خلاصه که تبریک میگم بهتون
لیام:ممنون
متوجه هانول شدم که نفس زنان با چند نفر اومد سمتون
هانول:بیاین اینم از تفنگا
تهیونگ:هرکس یکیو هدف بگیره وشلیک کنید مواظب باشین گلوله به سر یونا،بورام یا سوهو نخوره و میون رو هم زنده بذارین
هانول:متوجه شدین؟
به ترتیب ایستادنمون هرکس شخصی رو هدف قرار گرفت وقتی میون متوجه ما شد خواست داد بزنه که گلوله رو خالی کردیم...دست زدم و وارد شدم
تهیونگ:تبریک میگم باختتون رو
میون:موش کثیف!!
رفتم سمتش و یه سیلی محکم بهش زدم
تهیونگ:از مرگ خوشت میاد یا زنده بودن با عذاب؟یکیو انتخاب کن
حرفی نمیزد
هانول:ما دیگه میریم...به امید دیدار دوباره
باهینی:منظورت چیه؟
هانول:این دنیا دنیای مافیاهاست معلوم نیست کی دوباره همدیگرو ببینیم شما هم باید یه جای مخصوص واسه خودتون پیدا کنید
لیام:مواظب خودتون باشید...
هانول: همچنین
یونا:یه لحظه اجازه بده تهیونگ
موهاش رو گرفتم و کشیدم
میون:آی چیکار میکنی
یونا:بورام،سوهو ممنون بابت نگه داشتنتون اگه میشه ولش کنید
ولش کردن دستش رو گرفتم و محکم پیچوندمش که درد باعث فریاد زدنش شد
یونا:خوشت میاد؟
-پلیس صحبت میکنه
ادامه دارد...
۴.۹k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.