خیانت
#خیانت
<پارت5>
*مکالمه*
جونکوک:ا.ت خریداتو کردی؟بیام دنبالت؟
ا.ت:اره تموم شد بیا
جونکوک:اوکی..کجایی؟
ا.ت:من پیش کافه نزدیک پارک خونه خودمم
جونکوک:الان میام
بعد از چند مین کوک اومد سوار شدم و رفتیم سمت عمارت
باورم نمیشد فردا قراره عروسی کنم
رسیدیم و از ماشین پیاده شدم و رفتم بالا و وسایلمو چیدم که کوک اومد تو
ی جعبه بزرگ دستش بود
ا.ت:اون چیه؟
جونکوک:خودت بازش کن
ا.ت:بازش کردم دیدم توش ی لباس عروسه
ا.ت:وای تو اینو کی خریدی؟
جونکوک:همین امروز
ا.ت:خیلی خوشگلهه
جونکوک:خب دیگه بیا بریم شام بخوریم
ا.ت:باشه
رفتیم پایین سر میز شام
داشتم غذا میخوردم که دیدم کوک بهم خیلی کیوت زل زده
ا.ت:چیشده
جونکوک:من خوشگل ترین زن جهانو پیدا کردم
ا.ت:کیه؟
جونکوک:تویی
ا.ت:واییییی خجالتم میدیاااااا
توهم خیلی خوشتیپ و کیوتی تازه خیلی وقتا هم هات
جونکوک:بوسش میکنه
ا.ت:من سیر شدم میرم بخوابم شب بخیر عشقم(لپ کوک رو میبوسه)
جونکوک:باشه عشقم شب بخیر
رفتم بالا و خوابیدم
ساعت 3 صب با ی کابوس خیلی بد از خواب بیدار شدم
ا.ت:ووووواااااایییییییی ننننننهههههههههههه
جججججججییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغ
جونکوک:ا.تتتتتت ا.تتتتتت جیشدههههههه
خوبییی؟
ا.ت:وای کابوس دیدمممم(با گریه شدید و بریده بریده)
کوک بغلش میکنه و موهاشو نوازش میکنه
جونکوک:نترس من اینجام هیچی نشد فقط ی خواب بود
بوسش میکنه
بهش اب میده
ا.ت:کوک هیوقت ولم نکن
جونکوک:من هیچوقت ولت نمیکنم همیشه پیشتم
همو بغل میکنن و میخوابن
اسلاید دوم لباسی که ا.ت برای بازار پوشیده بود
<پارت5>
*مکالمه*
جونکوک:ا.ت خریداتو کردی؟بیام دنبالت؟
ا.ت:اره تموم شد بیا
جونکوک:اوکی..کجایی؟
ا.ت:من پیش کافه نزدیک پارک خونه خودمم
جونکوک:الان میام
بعد از چند مین کوک اومد سوار شدم و رفتیم سمت عمارت
باورم نمیشد فردا قراره عروسی کنم
رسیدیم و از ماشین پیاده شدم و رفتم بالا و وسایلمو چیدم که کوک اومد تو
ی جعبه بزرگ دستش بود
ا.ت:اون چیه؟
جونکوک:خودت بازش کن
ا.ت:بازش کردم دیدم توش ی لباس عروسه
ا.ت:وای تو اینو کی خریدی؟
جونکوک:همین امروز
ا.ت:خیلی خوشگلهه
جونکوک:خب دیگه بیا بریم شام بخوریم
ا.ت:باشه
رفتیم پایین سر میز شام
داشتم غذا میخوردم که دیدم کوک بهم خیلی کیوت زل زده
ا.ت:چیشده
جونکوک:من خوشگل ترین زن جهانو پیدا کردم
ا.ت:کیه؟
جونکوک:تویی
ا.ت:واییییی خجالتم میدیاااااا
توهم خیلی خوشتیپ و کیوتی تازه خیلی وقتا هم هات
جونکوک:بوسش میکنه
ا.ت:من سیر شدم میرم بخوابم شب بخیر عشقم(لپ کوک رو میبوسه)
جونکوک:باشه عشقم شب بخیر
رفتم بالا و خوابیدم
ساعت 3 صب با ی کابوس خیلی بد از خواب بیدار شدم
ا.ت:ووووواااااایییییییی ننننننهههههههههههه
جججججججییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغ
جونکوک:ا.تتتتتت ا.تتتتتت جیشدههههههه
خوبییی؟
ا.ت:وای کابوس دیدمممم(با گریه شدید و بریده بریده)
کوک بغلش میکنه و موهاشو نوازش میکنه
جونکوک:نترس من اینجام هیچی نشد فقط ی خواب بود
بوسش میکنه
بهش اب میده
ا.ت:کوک هیوقت ولم نکن
جونکوک:من هیچوقت ولت نمیکنم همیشه پیشتم
همو بغل میکنن و میخوابن
اسلاید دوم لباسی که ا.ت برای بازار پوشیده بود
۵.۴k
۰۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.