صدایت جانِ جانِ "جانِ جان" است
صدایت جانِ جانِ "جانِ جان" است
که "راز دل" در این هستی نهان است
"نوا"ئی داری ای "خلوت گزیده"
که "گلبانگت" ندای آسمان است
"پیامی از نسیم" و "یاد ایام"
وزآن خوشتر که آن "آرام جان" است
"سپیده" سر زند وآن "عشق داند"
که "بیداد"ی به هر صبحی عیان است
چو "سر عشق" را خواهی بدانی
"دل مجنون" گواه این بیان است
در این "فریاد" "ساز قصه گو" بین
که " آهنگ وفایش" جاودان است
چو "دود عود" شد از "جان عشاق"
دل عشاق چون "سرو چمان" است
در این باد بهار و "بوی باران"
صدایت بلبل هر باغبان است
چو "رندان مست" باید بود و مخمور
که جامش از شراب ارغوان است
"همایون مثنوی" ، "چهره به چهره"
ستون اصلی این باستان است
بگو ای "قاصدک" احوال استاد
که پیغامت سلامی زآستان است
سلامت باد او از "دولت عشق"
دعای هر دلی بر او روان است
شبی رو کرده و دستی برآریم
دعا از ما، اجابت از همان است
بدان ای خوش نوا ای "چشمه ی نوش"
صدایت تا ابد در گوش جان است
و مهرت در دل هر آریاییست
بدان مهرت همیشه جاودان است
که "راز دل" در این هستی نهان است
"نوا"ئی داری ای "خلوت گزیده"
که "گلبانگت" ندای آسمان است
"پیامی از نسیم" و "یاد ایام"
وزآن خوشتر که آن "آرام جان" است
"سپیده" سر زند وآن "عشق داند"
که "بیداد"ی به هر صبحی عیان است
چو "سر عشق" را خواهی بدانی
"دل مجنون" گواه این بیان است
در این "فریاد" "ساز قصه گو" بین
که " آهنگ وفایش" جاودان است
چو "دود عود" شد از "جان عشاق"
دل عشاق چون "سرو چمان" است
در این باد بهار و "بوی باران"
صدایت بلبل هر باغبان است
چو "رندان مست" باید بود و مخمور
که جامش از شراب ارغوان است
"همایون مثنوی" ، "چهره به چهره"
ستون اصلی این باستان است
بگو ای "قاصدک" احوال استاد
که پیغامت سلامی زآستان است
سلامت باد او از "دولت عشق"
دعای هر دلی بر او روان است
شبی رو کرده و دستی برآریم
دعا از ما، اجابت از همان است
بدان ای خوش نوا ای "چشمه ی نوش"
صدایت تا ابد در گوش جان است
و مهرت در دل هر آریاییست
بدان مهرت همیشه جاودان است
۱.۸k
۰۶ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.