زندگی مستقل

زندگی مستقل
پارت۴
رفتم تو هیلی بزرگ بودو تظاهر کردم هیچی نشده همه لباسای گروون پوشیدع بودن و خیلی خوشگل بودن یکم اعتماد بنفسم اومد پایین تا اینکه دوباره خودمو تو اینه دیدم و دوباره رفتم بالا گفتم اون اقایی ک باید ببینمش خیلی دیر میاد
همیجوری تو فکر بودم دستم روی لبم بود ک اشتباهی رژمو پخش کردم
+من برم رژم رو درست کتم
؟؟زود بیا
رفتم تو رژمو درست کنم عجیب بود هیچکس تو سرویس نبود اهمیت ندادم کیفمو برداشتم و رژمو درس کردم یه دست تو موهام کشیدمو داشتم میرفتم ک دیدم یکی اومد تو یه مرد قد بلندو خوشتیپ بود با دیدنش جا خوردمو چشمام گرد شد اومد نزدیکمو من یکم معذب شدم و سعی مردم از گوشه برم کنار
+ببهشید اقا اینجا سرویس بهداشتی مردونه نیس زنونس
!!منو ببخشید
مخلش نزاشتم درو باز کردم ولی دیدم باز نمیشه اون مرده همونجا وایساده بود و احساس خطر کردم
+کمممک کمکم کنید در باز نمیشع
!! ببخشید خانوم ی لحظه میاین
رفتم چون بنظر ادم خوبی میومد ک یهو پرتم کرد و تکیه دادم به دیوار و کیفم افتاد زمین
!!هیچ کس صداتو نمیشنوه اینحا سرویس طبقه اخره تو این طبقه هیچ خانومی نیست جز تو!با این حرفش خیلی ترسیدم هی جیغ میزدم ک گلوم درد گرفتپ سامت شدم دیدم دستش رو شلوارش سعی کردم بلند شم
!!بشینن سر جات(بم)امروز یچیزی مناسب دهنت اوردم...