پارت اول افسردگی
پارت اول افسردگی
................................
ات ویو*
امروز روز اول مدرسه هست و من هیجان دارم رفتم فرم مدرسم رو پوشیدم (میزارم) و رفتم مدرسه و لیندا رو دیدم و پریدم بغلش و رفتیم داخل و نشستیم سر کلاس که همه دونه دونه اومدن داخل کلاس و یه پسر اومد که توجهم بهس جلب شد ولی خیلی درونگرا به نظر میومد و خیلی ساکت رفت یه گوشه نشست و خیلی سرد به نظر میومد و به نظر من اینجور ادما خیلی خوبن برای دوستی پس رفتم پیشش نشستم
ات: سلامممم
تهیونگ: سلام....
ات: خوبی؟ اسمت چیه
تهیونگ: هوم.... تهیونگ
ات: خوشوقتم منم اتم
تهیونگ: عااا.... همچنین
ات: خوبه.... ا... چیزه داری گریه میکنی؟
تهیونگ: لطفا بغلم کن
بغلش کردمو تو بغلم کی گریه کرد و منم موهاشو ناز میکردم
تهیونگ ویو *
مثه همیشع با مامانم دعوا کردیم و با گریه زدم بیرون اخه من چرا انقد بدبختم .... رسیدم جلو در مدرسه و اشکامو پاک کردمو رفتم تو و نشستم یه گوشه و به زور خودمو نگه داشته بودم که گریه نکنم که دیدم یه دختر خیلی کیوت اومد پیش نشست و باهام حرف زد که یدفعه نفهمیدم چی ش. زدم زیر گریه و بهش گفتم بغلم کنه وای این چی بود گفتم اصن دست خودم نبود ولی فکر میکردم بغلم نمیکنه ولی برعکس تصوراتم بغلم کرد و منم کلی گریه کردم
شرط: ۳کامنت و ۵ لایک ❤️
................................
ات ویو*
امروز روز اول مدرسه هست و من هیجان دارم رفتم فرم مدرسم رو پوشیدم (میزارم) و رفتم مدرسه و لیندا رو دیدم و پریدم بغلش و رفتیم داخل و نشستیم سر کلاس که همه دونه دونه اومدن داخل کلاس و یه پسر اومد که توجهم بهس جلب شد ولی خیلی درونگرا به نظر میومد و خیلی ساکت رفت یه گوشه نشست و خیلی سرد به نظر میومد و به نظر من اینجور ادما خیلی خوبن برای دوستی پس رفتم پیشش نشستم
ات: سلامممم
تهیونگ: سلام....
ات: خوبی؟ اسمت چیه
تهیونگ: هوم.... تهیونگ
ات: خوشوقتم منم اتم
تهیونگ: عااا.... همچنین
ات: خوبه.... ا... چیزه داری گریه میکنی؟
تهیونگ: لطفا بغلم کن
بغلش کردمو تو بغلم کی گریه کرد و منم موهاشو ناز میکردم
تهیونگ ویو *
مثه همیشع با مامانم دعوا کردیم و با گریه زدم بیرون اخه من چرا انقد بدبختم .... رسیدم جلو در مدرسه و اشکامو پاک کردمو رفتم تو و نشستم یه گوشه و به زور خودمو نگه داشته بودم که گریه نکنم که دیدم یه دختر خیلی کیوت اومد پیش نشست و باهام حرف زد که یدفعه نفهمیدم چی ش. زدم زیر گریه و بهش گفتم بغلم کنه وای این چی بود گفتم اصن دست خودم نبود ولی فکر میکردم بغلم نمیکنه ولی برعکس تصوراتم بغلم کرد و منم کلی گریه کردم
شرط: ۳کامنت و ۵ لایک ❤️
۴.۸k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.