part : 3
ویو یورا
داشتم همینجوری با خودم حرف می زدم که یادم اومد می خواستم یه سر به پیج اون پسر کراشه بزنم ... پس سریع اسمشو سرچ کردم و رفتم تو پیجش ... داشتم همینجوری ویدئو هاشو نگاه می کردم که متوجه شدم ساعت ۱ و نیم صبحه ... چشام از حدقه زد بیرون ....
که یوهو دیدم گوشیم زنگ خورد ... هیرو بود .. عجیبه آخه اون همیشه کوالای خابالو خابه ... برداشتم
مکالمشون =
یورا : الو ؟ هیرو چی شده ؟
هیرو : امم .. سلام .. هیچی فقط می خواستم بگم که ...میای خونم باهم چالش بریم ؟
یورا : آخه پسر خوب .... این وقت شب ؟
هیرو : آخ ... آره ... به خدا حوصلم ریده
یورا : اوهوم ... باوش ... الان جولوی خونتم ( ایشالا یادتونه که همساین نه ؟ )
پایان مکالمه
رفتم خونش و باهم چالشای کیوت و هات رفتیم ... بعد ۳ ساعت چالش رفتن نشستیم چالشارو آپ کردیم ....
ویو یوجین🎶
ا.اوم دختره خیلی کیوت بود ... ولی وقتی به شائو گفت گمشو از حالت کیوتی تبدیل شد به حالت هات
این دختر چرا اینطوریه ؟
هوووووووف
راستیتش وقتی شائو گفت دوست دخترت نمی دونم چرا اولش ته قالبم خوشحال شدم ولی گفتم باهم نیستیم
اسمش یورا بود ؟ آه .. آره
رفتم اسمشو سرچ کردم .. کلی چالشای کیوت و هات ازش بالا آورد ... T _ T
نشستم تا ساعت ۳ و نیم صبح همه چالشاشو دیدم ... وا ؟ من چرا همچین می کمم ؟ چرا همه چالشاشو دیدم ؟ چرا وقتی چالش اسکوییت گیم رو رفت قلبم لرزید ؟ هووووف ... یوجین به خودت بیا پسر ... و.ولی اگه ... ع.عاشقش شده باشم چی ؟ ... هوف پسر چی می گی ؟
نه بابا ... تو و عاشق شدن ؟ نه نه ... تو به خودت قول دادی بعده اون اتافاق عاشق نشی ...
ریکو : یع توضیح کوتا بدم در باره ی اون اتفاقی که یوجین گفت ... اون تویه این فیک یه اکس داره ... که دختره مثلاً به یوجین خیانت می کنه .... تو پارتای بعدم بیشتر باهاش آشنا می شید 🙂
پایان تو ضیح
داشتم همینجوری با خودم حرف می زدم که یادم اومد می خواستم یه سر به پیج اون پسر کراشه بزنم ... پس سریع اسمشو سرچ کردم و رفتم تو پیجش ... داشتم همینجوری ویدئو هاشو نگاه می کردم که متوجه شدم ساعت ۱ و نیم صبحه ... چشام از حدقه زد بیرون ....
که یوهو دیدم گوشیم زنگ خورد ... هیرو بود .. عجیبه آخه اون همیشه کوالای خابالو خابه ... برداشتم
مکالمشون =
یورا : الو ؟ هیرو چی شده ؟
هیرو : امم .. سلام .. هیچی فقط می خواستم بگم که ...میای خونم باهم چالش بریم ؟
یورا : آخه پسر خوب .... این وقت شب ؟
هیرو : آخ ... آره ... به خدا حوصلم ریده
یورا : اوهوم ... باوش ... الان جولوی خونتم ( ایشالا یادتونه که همساین نه ؟ )
پایان مکالمه
رفتم خونش و باهم چالشای کیوت و هات رفتیم ... بعد ۳ ساعت چالش رفتن نشستیم چالشارو آپ کردیم ....
ویو یوجین🎶
ا.اوم دختره خیلی کیوت بود ... ولی وقتی به شائو گفت گمشو از حالت کیوتی تبدیل شد به حالت هات
این دختر چرا اینطوریه ؟
هوووووووف
راستیتش وقتی شائو گفت دوست دخترت نمی دونم چرا اولش ته قالبم خوشحال شدم ولی گفتم باهم نیستیم
اسمش یورا بود ؟ آه .. آره
رفتم اسمشو سرچ کردم .. کلی چالشای کیوت و هات ازش بالا آورد ... T _ T
نشستم تا ساعت ۳ و نیم صبح همه چالشاشو دیدم ... وا ؟ من چرا همچین می کمم ؟ چرا همه چالشاشو دیدم ؟ چرا وقتی چالش اسکوییت گیم رو رفت قلبم لرزید ؟ هووووف ... یوجین به خودت بیا پسر ... و.ولی اگه ... ع.عاشقش شده باشم چی ؟ ... هوف پسر چی می گی ؟
نه بابا ... تو و عاشق شدن ؟ نه نه ... تو به خودت قول دادی بعده اون اتافاق عاشق نشی ...
ریکو : یع توضیح کوتا بدم در باره ی اون اتفاقی که یوجین گفت ... اون تویه این فیک یه اکس داره ... که دختره مثلاً به یوجین خیانت می کنه .... تو پارتای بعدم بیشتر باهاش آشنا می شید 🙂
پایان تو ضیح
۵.۳k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.