برشی از یک کتاب 📚
#برشی_از_یک_کتاب 📚
یا #باهم قدم میزدیم.
دست در دست. #ساکت.
غرق دنیاهای #خودمان .
هر کس غرق دنیاهای خود.
دست در دست. #فراموش شده.
این طور هست که تا حالا دوام آورده ام.
و امروز عصر هم انگار باز #نتیجه می دهد..
در #آغوشم هستم..
من خود را در آغوش گرفته ام.
نه چندان با #لطافت ؛
اما! #وفادار ! وفادار!
حالا بخواب..
گویی زیر آن چراغ قدیمی؛ به هم ریخته؛ خسته و کوفته؛
از این همه #حرف زدن
این همه #شنیدن
این همه #مشقت
این همه #بازی ..
#ساموئل_بکت
از کتاب : متن هایی برای هیچ
یا #باهم قدم میزدیم.
دست در دست. #ساکت.
غرق دنیاهای #خودمان .
هر کس غرق دنیاهای خود.
دست در دست. #فراموش شده.
این طور هست که تا حالا دوام آورده ام.
و امروز عصر هم انگار باز #نتیجه می دهد..
در #آغوشم هستم..
من خود را در آغوش گرفته ام.
نه چندان با #لطافت ؛
اما! #وفادار ! وفادار!
حالا بخواب..
گویی زیر آن چراغ قدیمی؛ به هم ریخته؛ خسته و کوفته؛
از این همه #حرف زدن
این همه #شنیدن
این همه #مشقت
این همه #بازی ..
#ساموئل_بکت
از کتاب : متن هایی برای هیچ
۲.۴k
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.