تکپارتی جیمین درخواستی
Jimin one part
معرفی ا.ت ( اسم خودت )
+ سلام من ا.تم یک دختر بدبخت و بیپول که پدرش یک قمارباز هست و هر روز یک دختر میاره خونه خب وللش فعلا میخوام از این خونه فرار کنم از بس بدبختم و صدای آه و ناله میاد ایششش
خب من اندازه یک دنیا خوشگلم و خواستگارام زیادن ولی من ردشون میکنم و ننم سقط شده که به این وضع افتادیم بابام افسرده شد و همینایی که گفتم . ااااا خب من خیلی هم خوش اندامم و اولا پولدار بودیم من فامیلم پارک هست پارک ا.ت.
+ هممممم ( خمیازه). وایییی ساعت نهه بدبخت شدم از روی تخت بلند شدم برنامه این بود ساعت نه و نیم فرار کنم.
زود بلند شدم و رفتم دستشویی اومدم بیرون لباسام که از دیشب جمع بود کیف دستیم رو آماده کردم و رفتم بیرون بابام رفته بود هرزه بیاره و اینکه با دوستم هماهنگ کرده بودم برم خونش آنجلینا و ما میگیم بهش آنی . خب رفتم خونه آنی کلید داشتم رفتم تو دیدم درحال بوسیدن یک نفره و اون پسره رو نمیشناختم .
+ بلند داد زدم : پدصگاااااا سرتون نمیشه جلوی یک آدم سینگل اینکار نکنید .
& سلام گاو عزیز این دوس پسرمه جیمین .
+ سلام جیمین پارک ا.ت هستم دوست این بزمجه.
_ سلام ا.ت پارک جیمین هستم و امروز رو اینجا میمونم .
+ نگران نباش من میرم سر کار و پول جمع کردم و میخوام الان خونه ای که گرفتم برم تا عصر وسایلش چیده میشه و من میرم .
_ اوم و من مافیام .
+ و منم بابام قماربازه 🤦🏻♀️
_ اسم بابات ؟
+ پارک سولهی.
_ اهههههه اون که عموی منه.
+ ههههه تو جیمین معروفی پس . سلام پسرعمو .
& اوه جالب شد
_ خو راستش قیافم اشنا نبود ؟
+ یک ذره
_ من جز خواستگارات بودم خوشگله و بعد عاشق آنی شدم.
+ مطمئنی جیمین شی تا اونجایی که بابام میگفت تو پسر دختربازی هستی.
_ ...
& جیمین ؟
+ اره هس
& جیمینااااا؟؟؟.
بیشعور من بهت اعتماد کردم کثافت ...
ادامش پست بعدی
معرفی ا.ت ( اسم خودت )
+ سلام من ا.تم یک دختر بدبخت و بیپول که پدرش یک قمارباز هست و هر روز یک دختر میاره خونه خب وللش فعلا میخوام از این خونه فرار کنم از بس بدبختم و صدای آه و ناله میاد ایششش
خب من اندازه یک دنیا خوشگلم و خواستگارام زیادن ولی من ردشون میکنم و ننم سقط شده که به این وضع افتادیم بابام افسرده شد و همینایی که گفتم . ااااا خب من خیلی هم خوش اندامم و اولا پولدار بودیم من فامیلم پارک هست پارک ا.ت.
+ هممممم ( خمیازه). وایییی ساعت نهه بدبخت شدم از روی تخت بلند شدم برنامه این بود ساعت نه و نیم فرار کنم.
زود بلند شدم و رفتم دستشویی اومدم بیرون لباسام که از دیشب جمع بود کیف دستیم رو آماده کردم و رفتم بیرون بابام رفته بود هرزه بیاره و اینکه با دوستم هماهنگ کرده بودم برم خونش آنجلینا و ما میگیم بهش آنی . خب رفتم خونه آنی کلید داشتم رفتم تو دیدم درحال بوسیدن یک نفره و اون پسره رو نمیشناختم .
+ بلند داد زدم : پدصگاااااا سرتون نمیشه جلوی یک آدم سینگل اینکار نکنید .
& سلام گاو عزیز این دوس پسرمه جیمین .
+ سلام جیمین پارک ا.ت هستم دوست این بزمجه.
_ سلام ا.ت پارک جیمین هستم و امروز رو اینجا میمونم .
+ نگران نباش من میرم سر کار و پول جمع کردم و میخوام الان خونه ای که گرفتم برم تا عصر وسایلش چیده میشه و من میرم .
_ اوم و من مافیام .
+ و منم بابام قماربازه 🤦🏻♀️
_ اسم بابات ؟
+ پارک سولهی.
_ اهههههه اون که عموی منه.
+ ههههه تو جیمین معروفی پس . سلام پسرعمو .
& اوه جالب شد
_ خو راستش قیافم اشنا نبود ؟
+ یک ذره
_ من جز خواستگارات بودم خوشگله و بعد عاشق آنی شدم.
+ مطمئنی جیمین شی تا اونجایی که بابام میگفت تو پسر دختربازی هستی.
_ ...
& جیمین ؟
+ اره هس
& جیمینااااا؟؟؟.
بیشعور من بهت اعتماد کردم کثافت ...
ادامش پست بعدی
۳.۲k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲