پارت ششم
پارت ششم
جیمین ویو
الان چی شد؟؟؟؟
اون دوست پسر سابقش بود؟؟؟؟؟؟
باورم نمی شه
ن اصن باورم نمی شه
واییییی خدا
چان اون کارو بخاطر ات کرد عجب دوست پسری
فردا
ات ویو
رفتم ت کلاس و نشستم سر جام و سرم رو گذاشتم رو دستم
~ات خوبی
......+
~ات؟
ادمین ویو
ات سرش رو بلد کرد و سونی با دیدن قیافه ی ات تعجب کرد چشای ات قرمز بودن دور چشاش سرخ بود لباش خشک و رنگش پریده بود
~ات با خودت چ کار کردی بیا این ابو بخور
+بخاطر دیشب هق حتا شامم نخوردم هق
~چیییی می خوای خودکشی کنی؟؟؟ بخاطر اون چان؟؟
+ن هق بخاطر اینکه هق خیلی بدبختم دوست پسرم بهم هق خیانت کرد دوباره اون بحثو کشید هق وسط اونم کجا جلو اون همه ادم هق
همه دور ات جم شده بودن یکی اتو از پشت بغل کرده بود یکی دستش رو گرفته بود یکی.... ولی همشون دختر بودنا🤌🏻
~دیگه خودتو بخاطرش ناراحت نکن
پسرا داشتن از اون طرف کلاس اتو نگا می کرد از جمله جیمین و چان
~ات ت دیشبم هیچی نخوردی بیا بریم ی چیزی بخور
+هیچی نمی خوام اصن گشنه نیستم
~ات خودتو نمی بیینی....
+ سونی لطفا
~باشه
اشک جلوی چشمای ات گرف
سونی بغلش کرد
+دیگه از زندگیم هق نا امید هق شدم
~اروم باش همه چی درس می شه
+هققققق
=ات....
سونی اتو از خودش جدا کرد ات هم سرش رو گذاشت رو میز سونی
~بازم ت نمی بینی چ بلایی سرش اوردی( داد)
چان رفت
~ات
..........+
~ات
سونی جوابی نشنید
~ات( داد)
سونی اتو ب صندلی ک روش ات نشسته بود تکیه داد و دید ک ات از حال رفته و همون موقع معلم اومد و وقتی دخترا رو دید ک دور میز ات جمع شدن دویید سمتشون
~اتتتت هق بیدار شووووو
معلم:برید ب دکترا بگید سریع از درمانگاه بیان
لیا( همکلاسی ات):چشم
جیمین ویو
الان چی شد؟؟؟؟
اون دوست پسر سابقش بود؟؟؟؟؟؟
باورم نمی شه
ن اصن باورم نمی شه
واییییی خدا
چان اون کارو بخاطر ات کرد عجب دوست پسری
فردا
ات ویو
رفتم ت کلاس و نشستم سر جام و سرم رو گذاشتم رو دستم
~ات خوبی
......+
~ات؟
ادمین ویو
ات سرش رو بلد کرد و سونی با دیدن قیافه ی ات تعجب کرد چشای ات قرمز بودن دور چشاش سرخ بود لباش خشک و رنگش پریده بود
~ات با خودت چ کار کردی بیا این ابو بخور
+بخاطر دیشب هق حتا شامم نخوردم هق
~چیییی می خوای خودکشی کنی؟؟؟ بخاطر اون چان؟؟
+ن هق بخاطر اینکه هق خیلی بدبختم دوست پسرم بهم هق خیانت کرد دوباره اون بحثو کشید هق وسط اونم کجا جلو اون همه ادم هق
همه دور ات جم شده بودن یکی اتو از پشت بغل کرده بود یکی دستش رو گرفته بود یکی.... ولی همشون دختر بودنا🤌🏻
~دیگه خودتو بخاطرش ناراحت نکن
پسرا داشتن از اون طرف کلاس اتو نگا می کرد از جمله جیمین و چان
~ات ت دیشبم هیچی نخوردی بیا بریم ی چیزی بخور
+هیچی نمی خوام اصن گشنه نیستم
~ات خودتو نمی بیینی....
+ سونی لطفا
~باشه
اشک جلوی چشمای ات گرف
سونی بغلش کرد
+دیگه از زندگیم هق نا امید هق شدم
~اروم باش همه چی درس می شه
+هققققق
=ات....
سونی اتو از خودش جدا کرد ات هم سرش رو گذاشت رو میز سونی
~بازم ت نمی بینی چ بلایی سرش اوردی( داد)
چان رفت
~ات
..........+
~ات
سونی جوابی نشنید
~ات( داد)
سونی اتو ب صندلی ک روش ات نشسته بود تکیه داد و دید ک ات از حال رفته و همون موقع معلم اومد و وقتی دخترا رو دید ک دور میز ات جمع شدن دویید سمتشون
~اتتتت هق بیدار شووووو
معلم:برید ب دکترا بگید سریع از درمانگاه بیان
لیا( همکلاسی ات):چشم
۱۲.۱k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.