part 83
part 83
علی-میدونی چی تو این مدت اصلا تغیر نکرده؟
تارا-چی
علی-خوشگلی تو
جدی خوشگل تر شدی
شیطون این یه سال باکیا بودی
تارا-علیییی
علی-جونم
تارا-یخیلی بدییییی یعنی چی که باکیا بودی
علی-خوب شوخی بود
تارا-شوخیه خوبی نبود اصلا قهرم
علی-خوب ببخشید
تارا-نوچ قهرم قهرجهان
علی-تاراااا
من گنا دارمااااا
قهرنکن
تارا-نداری
علی-برات شکلات بگیرم؟
تارا-با پاستیل
علی-اشتی پس
تارا-یکمی هنوز قهرم
علی-قربونت بشم من اصلا
یکمی خم شدم و پیشونیش و بوسیدم
ازاون لبخند های دلبرانش زد
تارا-خدانکنه
میا-تارا داری چیکارمیکنی یه ساعت نشستم منتطر توعم اصلا یعنی چی کی و خوانند رو میشناسیش؟(به آلمانی)
علی-چی میگه حتما دار میگه من چقد خوشتیپم و خوشگلم نه؟(آروم طور یکه تارا فقط بشنوه)
تارا-چشم غره ای براش رفتم
چی بگم میا طولانیه بعدا میگم بهت(به آلمانی)
علی-حتما توعم گفتی زر نزن اره؟
تارا-اهههه رومخخخ
یه مشتی به بازوش زدم
اصلا بچه ها کجان بریم پیششون
علی-بریم
تارا-میا بیا بریم
علی-فارسی بلده
میا-یکمی بلدم
علی-دستم و روکمر تارا گذاشتم رفتیم تو سالن
همینکه دروبازکردیم
کلی آأم وایستاده بود منتطرم بودن
میلاد هم دم در بود
روبه میلاد گفتم چرا نگفتی منتظرمن؟
میلاد-نخواستم خلوتتون و بعد1وسال نیم بهم بزنم خوب
تارا-خوب حالا بروعکس بگیر منم میرم پیش بچه ها
علی--اوکی
تارا-اقا میلاد مراقب داش علی من باشا
میلاد-برو وروجک
اینجا وایستادی دردسر میشه
تارا-بریم میا
رفتیم پیش بچه های گروه
بههه سلام داشااااا
بعد از سلام بغل و اینا
نشستیم چقد دلم براشون تنگ بود
سپهر-تارا نمیخوای دوستت و معرفی کنی
تارا-چرا ایشون میا جون هستن یکمی فارسی بلند
خوب میاجوونم ایشون سپهر- اینم اشکان برنا محمد ممحمدرضا و سعید و اینم اقا امیرحسین
میا-خوشبختم
سپهر-نمیدونستم آلمانی ها انقد جیگرن
میا-بامن بود چی گفت؟(آلمانی روبه تارا)
تارا-نگاهی به سپهر کردم
خاک ترسر هولت کنم خوبببببب
نه میا جون با شما نبود
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
علی-میدونی چی تو این مدت اصلا تغیر نکرده؟
تارا-چی
علی-خوشگلی تو
جدی خوشگل تر شدی
شیطون این یه سال باکیا بودی
تارا-علیییی
علی-جونم
تارا-یخیلی بدییییی یعنی چی که باکیا بودی
علی-خوب شوخی بود
تارا-شوخیه خوبی نبود اصلا قهرم
علی-خوب ببخشید
تارا-نوچ قهرم قهرجهان
علی-تاراااا
من گنا دارمااااا
قهرنکن
تارا-نداری
علی-برات شکلات بگیرم؟
تارا-با پاستیل
علی-اشتی پس
تارا-یکمی هنوز قهرم
علی-قربونت بشم من اصلا
یکمی خم شدم و پیشونیش و بوسیدم
ازاون لبخند های دلبرانش زد
تارا-خدانکنه
میا-تارا داری چیکارمیکنی یه ساعت نشستم منتطر توعم اصلا یعنی چی کی و خوانند رو میشناسیش؟(به آلمانی)
علی-چی میگه حتما دار میگه من چقد خوشتیپم و خوشگلم نه؟(آروم طور یکه تارا فقط بشنوه)
تارا-چشم غره ای براش رفتم
چی بگم میا طولانیه بعدا میگم بهت(به آلمانی)
علی-حتما توعم گفتی زر نزن اره؟
تارا-اهههه رومخخخ
یه مشتی به بازوش زدم
اصلا بچه ها کجان بریم پیششون
علی-بریم
تارا-میا بیا بریم
علی-فارسی بلده
میا-یکمی بلدم
علی-دستم و روکمر تارا گذاشتم رفتیم تو سالن
همینکه دروبازکردیم
کلی آأم وایستاده بود منتطرم بودن
میلاد هم دم در بود
روبه میلاد گفتم چرا نگفتی منتظرمن؟
میلاد-نخواستم خلوتتون و بعد1وسال نیم بهم بزنم خوب
تارا-خوب حالا بروعکس بگیر منم میرم پیش بچه ها
علی--اوکی
تارا-اقا میلاد مراقب داش علی من باشا
میلاد-برو وروجک
اینجا وایستادی دردسر میشه
تارا-بریم میا
رفتیم پیش بچه های گروه
بههه سلام داشااااا
بعد از سلام بغل و اینا
نشستیم چقد دلم براشون تنگ بود
سپهر-تارا نمیخوای دوستت و معرفی کنی
تارا-چرا ایشون میا جون هستن یکمی فارسی بلند
خوب میاجوونم ایشون سپهر- اینم اشکان برنا محمد ممحمدرضا و سعید و اینم اقا امیرحسین
میا-خوشبختم
سپهر-نمیدونستم آلمانی ها انقد جیگرن
میا-بامن بود چی گفت؟(آلمانی روبه تارا)
تارا-نگاهی به سپهر کردم
خاک ترسر هولت کنم خوبببببب
نه میا جون با شما نبود
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
۳.۸k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.