اشتباهخوبمن

#اشتباه_خوب_من
#پارت_۶۱

عماد رفت با پدرو مادرش صحبت کنه و امشب بیاد خاستگاریم مامان و بابامم رفتن بوفه واسم یه چیزایی بگیرم بخورم ضعیف شدم

بعد از اینکه تست پنیرم رو خوردم عماد بهم زنگ زد

_الو عماد چیشد

_دیارا امشب میایم خاستگاری

_خانوادت چی گفتن

_دیارا کارت به این نباشه فقط بهترین لباست رو بپوش خوشگل کن خوشگل هستی خوشگل تر بشو و خیالت راحت باشه نگرام هیچی نباش استرس نداشته باش واسه بچمون خوب نیست

_باشه

بعد از قطع کردن فهمیدم عماد عصبی و ناراحت بود اما به خاطر من هیچی نگفت
همش تقصیر خودمه
باید این بچه رو سقط کنم
باری رو دوش عمادم

مامان و بابام رو فرستادم دنبال نخود سیاه و از بیمارستان زدم بیرون و یک راست رفتم مطب سقط جنین

۱ ساعت معطلی داشت ولی بعد فرستادن من رو داخل و رو تخت دراز کشیدم و از استرس قفسه سینم بالا و پایین میشد

اگه الان بچه رو سقط میکردم دیگه حامله نمیشدم اما بهتر از این بود که بار سنگینی رو دوش عماد و خانوادم باشم

شرط پارت بعد لایک ها بالای ۱۵ تا
دیدگاه ها (۵)

#اشتباه_خوب_من#پارت_۶۲خانم دکتر وارد اتاق شد و تپش قلب من بی...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۶۳عماد _سربار چیه ما جفتمون این کارو کرد...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۶۰_مامان بابا بزارید اشتباهی که کردمو جب...

دوستان فردا واستون دوتا پارت میزارم الان واقعا خستم نمیتونم ...

پارت ۳۲ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط