Part41
Part41
((شوگا))
حالم از خودم به هم میخورد اون ..ا/ت بخاطر کار احمقانه من یک سال تو کما بود و اون همه بلا سرش اومدو من نفهمیدم… اخه برای چی اینکاروو کردم?? من ..من حالا باید چیکار کنمم?? دستامو روی سرم گذاشتمو فشار میدادم
تلفن مدام زنگ میخورد و من حتی توان جواب دادن نداشتم ..لعنت به منننن
کوک پیامک داده *دو روز دیگه کنسرت داریم *
عووووف نمیتونم برگردم… نمیشه ..
((ا/ت))
با دخترا نشسته بودیم روی متن و ملودی اهنگ جدیدمون کار میکردیم که زنگ در خورد ..مو به تنم سیخ شد
-من باز میکنم
~اونجو کیه?
جیمین : میشه بیام تو?
از رفتار اونجو معلوم بود که هنوز با هم قهرن اما چرا?
+بیا تو
جیمین : اونجو ببین من..
-اگه حرفی که میزنی راجب منه نمیخوام بشنوم
جیمین : نه ..ولی
-گوش میدیم
جیمین : اونجو طوری رفتار نکن که انگار من مقصرم
-اوووو ببخشید جیمین شیییی نه من مقصرممم
+اونجوو بسه
جیمین : کوک اشتباه کرد ولی باور کن من سعی کردم باحاش حرف بزنم اما خب اون دوست منه برادر منه چه انتظاری داری ?میدونی کوک تو چه شرایطی بود ?میدونی چقدربرام سخت بود ازت دور بمونم?? من و بقیه بخاطر خودخواهی شوگا ..بخاطر اون فکر اشتباهش مجازات شدیم ..شما هم شدین!
+شوگا?
جیمین : اره در اصل اومدم همینو بگم
جز به جز و مو به مو همه چیزو تعریف کرد… باورم نمیشد ..شوگا برای چییی? اخه چرا??
-اون.. اونکه پسر خوبی بود..!
کتی : نه امکاننن نداره(داد زد)
کتی: جیمین بفهم داری چی میگییی ..شوگا دلیلی نداره بخواد همچین کار کثیفی بکنه
جیمین : از شب حادثه ای که واسه ا/ت رخ داد اون غیبش زده ..خودشو مقصر میدونه… دو روز دیگه هم کنسرت داریم و در به در داریم دنبال اون میگردیم… از یه طرف میگم بهتر که نیست اخه جونگ کوک میکشتش واز یه طرفم کنسرت بدون اون که
+کتی بهش پیام بده بگو بیاد اینجا
کتی شروع کرد به نوشتن
*کتی نمیتونم… واقعا معذرت میخوام… تو رو برادرامو ..ا/ت رو من همه چیزمو باختم… واقعا نمیدونم چرا ولی اونکارو کردم فقط بخاطر اینکه فکر میکردم ا/ت میتونه با کس دیگه ای خوشحال تر باشه… من همون بهتر برم بمیرم *
+گوشی رو بده
زنگ زدم به شوگا
شوگا : کتی گفتم زنگ…
+زر نزن پاشو بیا اینجا ببینم
همه از نوع حرف زدنم شوکه شدن و البته خود شوگا
شوگا : ا/ت من ..
+گفتم بیا اینجا ..اگه قراره بمیری خودم باید بکشمت . منتظرم
گوشی رو قطع کردم
رز: ا/ت یکم زیادروی نکردی?
+اون کله شق تر از این حرفاست اگه با محبت و نرم میگفتم قبول نمیکرد
با خوردن زنگ در به طرف در رفتم
+بیا تو
شوگا : من واقعا متاسفم
+
((شوگا))
حالم از خودم به هم میخورد اون ..ا/ت بخاطر کار احمقانه من یک سال تو کما بود و اون همه بلا سرش اومدو من نفهمیدم… اخه برای چی اینکاروو کردم?? من ..من حالا باید چیکار کنمم?? دستامو روی سرم گذاشتمو فشار میدادم
تلفن مدام زنگ میخورد و من حتی توان جواب دادن نداشتم ..لعنت به منننن
کوک پیامک داده *دو روز دیگه کنسرت داریم *
عووووف نمیتونم برگردم… نمیشه ..
((ا/ت))
با دخترا نشسته بودیم روی متن و ملودی اهنگ جدیدمون کار میکردیم که زنگ در خورد ..مو به تنم سیخ شد
-من باز میکنم
~اونجو کیه?
جیمین : میشه بیام تو?
از رفتار اونجو معلوم بود که هنوز با هم قهرن اما چرا?
+بیا تو
جیمین : اونجو ببین من..
-اگه حرفی که میزنی راجب منه نمیخوام بشنوم
جیمین : نه ..ولی
-گوش میدیم
جیمین : اونجو طوری رفتار نکن که انگار من مقصرم
-اوووو ببخشید جیمین شیییی نه من مقصرممم
+اونجوو بسه
جیمین : کوک اشتباه کرد ولی باور کن من سعی کردم باحاش حرف بزنم اما خب اون دوست منه برادر منه چه انتظاری داری ?میدونی کوک تو چه شرایطی بود ?میدونی چقدربرام سخت بود ازت دور بمونم?? من و بقیه بخاطر خودخواهی شوگا ..بخاطر اون فکر اشتباهش مجازات شدیم ..شما هم شدین!
+شوگا?
جیمین : اره در اصل اومدم همینو بگم
جز به جز و مو به مو همه چیزو تعریف کرد… باورم نمیشد ..شوگا برای چییی? اخه چرا??
-اون.. اونکه پسر خوبی بود..!
کتی : نه امکاننن نداره(داد زد)
کتی: جیمین بفهم داری چی میگییی ..شوگا دلیلی نداره بخواد همچین کار کثیفی بکنه
جیمین : از شب حادثه ای که واسه ا/ت رخ داد اون غیبش زده ..خودشو مقصر میدونه… دو روز دیگه هم کنسرت داریم و در به در داریم دنبال اون میگردیم… از یه طرف میگم بهتر که نیست اخه جونگ کوک میکشتش واز یه طرفم کنسرت بدون اون که
+کتی بهش پیام بده بگو بیاد اینجا
کتی شروع کرد به نوشتن
*کتی نمیتونم… واقعا معذرت میخوام… تو رو برادرامو ..ا/ت رو من همه چیزمو باختم… واقعا نمیدونم چرا ولی اونکارو کردم فقط بخاطر اینکه فکر میکردم ا/ت میتونه با کس دیگه ای خوشحال تر باشه… من همون بهتر برم بمیرم *
+گوشی رو بده
زنگ زدم به شوگا
شوگا : کتی گفتم زنگ…
+زر نزن پاشو بیا اینجا ببینم
همه از نوع حرف زدنم شوکه شدن و البته خود شوگا
شوگا : ا/ت من ..
+گفتم بیا اینجا ..اگه قراره بمیری خودم باید بکشمت . منتظرم
گوشی رو قطع کردم
رز: ا/ت یکم زیادروی نکردی?
+اون کله شق تر از این حرفاست اگه با محبت و نرم میگفتم قبول نمیکرد
با خوردن زنگ در به طرف در رفتم
+بیا تو
شوگا : من واقعا متاسفم
+
۱۰.۳k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.