Part40
Part40
((ا/ت))
همه وجودمو درد پر کرده بود ..که یکی در زد ..به سمتش برگشتم که دیدم رئیس اومد
+اااا… ا.رئیس ..
& بخواب بخواب فقط اومدم دیدنت و البته بستنی هم اوردم
+رئیس زحمت کشیدید واقعا ممنون
کتی : شما ماجرای بستنی رو از کجا میدونستین ?
&من رئیسماااا(خندید)
میرا : بله بلههه
شروع کردیم به خوردن بستنیاا
&ا/ت… حالا که بهتری ..میخوام بهت یه پیشنهادی بدم… میتونم دوباره به گروه اضافت کنم… میتونی دوباره کنار دخترا بخونی ..نظرت چیه??
+عاام.. راستش ..من توفکرم بود یه جای دیگه تست بدم… نمیتونم بیخیال رویام بشم اما… واقعا بودن تو اون کمپانی اذیتم میکنه
&بخاطر کوک
تعجب کردیم
&ببین میخوام یه چیزی بگم اما نه به عنوان رئیست به عنوان برادر بزرگترت ..کوکی هنوز بچست اون هیچ وقت بزرگ نمیشه… از همون موقع که یه ذره بود تا همین الان یه ذره هم عوض نشده… نگاه به اون صورت و بدن دخترکشش نکن اون بقول ارمیا هیچی جز یه بچه نیست ..و به جرئت میتونم بگم تا حالا کسی پیدا نشده که بتونه فکر کوک رو درگیر خودش کنه… جز تو ..توی این یکسال گذشته نمیدونم چه اتفاقاتی افتاده بود اما جونگ کوک نابود شد ..تمرکز نداشت… حتی غذا نمیخورد… نمیخندید و بیشتر میخوابید ..یبارم شنیدم که جیمین ازش پرسید چرا انقدر میخوابی ? گفت میخوابم تا بتونم خواب اونو ببینم… فکر کنم تورو میگفت ا/ت… خب اصولا یه رئیس تو این جور شرایط باید کاراموزشو تنبیه کنه ولی شما ها بچه های من بحساب میاین ..وقتی پاتونو تو این کمپانی گذاشتین دیگه جزئی از خانواده بیگ هیت محسوب میشین ..پس حالا بهت میگم… نمیدونم اون چیکار کرده ولی هر چی که هست بزار به پای بانی بودنش… اون عاشقته پس اگه میتونی دوباره عاشقش باش… میگم دوباره چون میدونم تا همین یک سال پیش دوسش داشتی پس انکار نکن… شاید شماها حس نکنین ولی من همه چی رو میفهمم… حالا هم جمع کن خودتو برگرد به کمپانی… بزار دنیا ببینتت… اگه تو قبول کنی همین فردا تو رو معرفی میکنم و میتونی کنار بچه ها رو اون استیج بترکونی… هووم? نظرت چیه ?تو هنوزم دختر بیگ هیت هستی یا نه ا/ت خانم ?
((ا/ت))
همه وجودمو درد پر کرده بود ..که یکی در زد ..به سمتش برگشتم که دیدم رئیس اومد
+اااا… ا.رئیس ..
& بخواب بخواب فقط اومدم دیدنت و البته بستنی هم اوردم
+رئیس زحمت کشیدید واقعا ممنون
کتی : شما ماجرای بستنی رو از کجا میدونستین ?
&من رئیسماااا(خندید)
میرا : بله بلههه
شروع کردیم به خوردن بستنیاا
&ا/ت… حالا که بهتری ..میخوام بهت یه پیشنهادی بدم… میتونم دوباره به گروه اضافت کنم… میتونی دوباره کنار دخترا بخونی ..نظرت چیه??
+عاام.. راستش ..من توفکرم بود یه جای دیگه تست بدم… نمیتونم بیخیال رویام بشم اما… واقعا بودن تو اون کمپانی اذیتم میکنه
&بخاطر کوک
تعجب کردیم
&ببین میخوام یه چیزی بگم اما نه به عنوان رئیست به عنوان برادر بزرگترت ..کوکی هنوز بچست اون هیچ وقت بزرگ نمیشه… از همون موقع که یه ذره بود تا همین الان یه ذره هم عوض نشده… نگاه به اون صورت و بدن دخترکشش نکن اون بقول ارمیا هیچی جز یه بچه نیست ..و به جرئت میتونم بگم تا حالا کسی پیدا نشده که بتونه فکر کوک رو درگیر خودش کنه… جز تو ..توی این یکسال گذشته نمیدونم چه اتفاقاتی افتاده بود اما جونگ کوک نابود شد ..تمرکز نداشت… حتی غذا نمیخورد… نمیخندید و بیشتر میخوابید ..یبارم شنیدم که جیمین ازش پرسید چرا انقدر میخوابی ? گفت میخوابم تا بتونم خواب اونو ببینم… فکر کنم تورو میگفت ا/ت… خب اصولا یه رئیس تو این جور شرایط باید کاراموزشو تنبیه کنه ولی شما ها بچه های من بحساب میاین ..وقتی پاتونو تو این کمپانی گذاشتین دیگه جزئی از خانواده بیگ هیت محسوب میشین ..پس حالا بهت میگم… نمیدونم اون چیکار کرده ولی هر چی که هست بزار به پای بانی بودنش… اون عاشقته پس اگه میتونی دوباره عاشقش باش… میگم دوباره چون میدونم تا همین یک سال پیش دوسش داشتی پس انکار نکن… شاید شماها حس نکنین ولی من همه چی رو میفهمم… حالا هم جمع کن خودتو برگرد به کمپانی… بزار دنیا ببینتت… اگه تو قبول کنی همین فردا تو رو معرفی میکنم و میتونی کنار بچه ها رو اون استیج بترکونی… هووم? نظرت چیه ?تو هنوزم دختر بیگ هیت هستی یا نه ا/ت خانم ?
۱۱.۰k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.