پارت[10]
پارت[10]
رفتم پیش مامانم...
هرچی در زدم درو باز نکرد
ا.ت: چیکار کنیم حالا(گریه)
کوک: گریه نکن حالا ایناها اونجا نردبون صبر کن تا بیارم
کوک رفت نردبون رو آورد رفتم بالا و پریدم داخل(ماشاالله)درو باز کردم تا کوک بیاد داخل
کوک اومد تو باهم رفتین داخل خونه
ا.ت: مامان.........مامان خوبی؟(گریه)
مامان:من خوبم نگران نباش
مامانم با اینکه همه جای بدنش زخمی شده بود میگفت حالم خوبه
ا.ت: کار کی بود؟
مامان:........
ا.ت: کاره اون مرتیکه احمق بود نه؟
مامانم سری تکون داد
ا.ت: میدونم باهاش چیکار کنم بدو بدو رفتم بیرون تو ماشین از اونجایی که کوک یه مافیاعه باید تو ماشینش تفنگ باشه همه جارو گشتم و یه کُلت پیدا کردم بعدش رفتم داخل خونه تفنگ و جا دادم
ا.ت: مامان اون مرتیکه کجاعه؟
مامان: به احتمال زیاد رفته خونه باباش
ا.ت: باشه
خونه بابا بزرگم نزدیک بود کلت رو در آوردم و بدو بدو به خونه بابا بزرگم رفتم
ا.ت: چرا مامانمو کتک زدی هااان(داد و عصبی)
بابا: تو اینجا چه غلطی میکنی؟
ا.ت:با من درست حرف بزن بخاطر ۲۰۰ میلیون پول منو فروختی بخاطر پول مامانمو کتک زدی اون زن سال ها کنارت زندگی کرده حالا تو کتکش میزنی منم بهت نشون میدم
تفنگ و در آوردم
بابا:ات آروم باش
ا.ت: دیگه خیلی دیره قبل از این کارا باید فکر اینجارو میکردی
1........2.......3
با شمارشم داشتم شلیک میکردم که با صدای کوک و مامانم متوقف شدم
کوک: صبر کن ا.تت
مامان: ا.ت دخترم نزن
ا.ت: چرا مامان اون اینجور تو رو زده من چجوری طاقت بیارم(گریه)
مامان: اشکال نداره پلیسا دم درن اومدن ببرنش
ا.ت: صبر کنین نبرینش
مامان: چی
ا.ت: مامان صبر کن الان میام
رفتم پیش اون عوضی(به باباش میگه)
بابا: دخترم بهشون بگو منو نبرن خواهش میکنم
ا.ت: تو بخاطر ۲۰۰ میلیون پول منو فروختی نگفتی منم زندگی دارم باید زندگیمو بکنم بابا من دخترتم میفهمی من سال ها تو رو بابا صدا میزدم تو باید اینجوری جوابم و میدادی مامانم سال ها کنارت بوده بخاطر پول کتکش زدی بابا هیچ وقت میبخشمت اینو بدون(گریه)
بابام و بردن من و کوک هم مامانم و بردن بیمارستان
مامانم و بردیم داخل و بستریش کردن
دکتر: ایشون باید ۱ ماه اینجا بمونه ضربه هایی که بهش خورده به زودی خوب نمیشه
ا.ت: خیلی ممنونم
دکتر: من رفتم
ا.ت: مامان خیلی معذرت میخوام که پیشت نبودم
مامان: تقصیر تو چیه دخترم برو خونه به کارات برس منم همینجا میمونم پرستار ها هستن
ا.ت: ولی.........
مامان: ولی نداریم برو دخترم
ا.ت: باشه
لپشو بوس کردم و بعدش با کوک رفتیم خونه منم لباسام و عوض کردم بعدش رفتم پایین
که کوک صدام زد...
رفتم پیش مامانم...
هرچی در زدم درو باز نکرد
ا.ت: چیکار کنیم حالا(گریه)
کوک: گریه نکن حالا ایناها اونجا نردبون صبر کن تا بیارم
کوک رفت نردبون رو آورد رفتم بالا و پریدم داخل(ماشاالله)درو باز کردم تا کوک بیاد داخل
کوک اومد تو باهم رفتین داخل خونه
ا.ت: مامان.........مامان خوبی؟(گریه)
مامان:من خوبم نگران نباش
مامانم با اینکه همه جای بدنش زخمی شده بود میگفت حالم خوبه
ا.ت: کار کی بود؟
مامان:........
ا.ت: کاره اون مرتیکه احمق بود نه؟
مامانم سری تکون داد
ا.ت: میدونم باهاش چیکار کنم بدو بدو رفتم بیرون تو ماشین از اونجایی که کوک یه مافیاعه باید تو ماشینش تفنگ باشه همه جارو گشتم و یه کُلت پیدا کردم بعدش رفتم داخل خونه تفنگ و جا دادم
ا.ت: مامان اون مرتیکه کجاعه؟
مامان: به احتمال زیاد رفته خونه باباش
ا.ت: باشه
خونه بابا بزرگم نزدیک بود کلت رو در آوردم و بدو بدو به خونه بابا بزرگم رفتم
ا.ت: چرا مامانمو کتک زدی هااان(داد و عصبی)
بابا: تو اینجا چه غلطی میکنی؟
ا.ت:با من درست حرف بزن بخاطر ۲۰۰ میلیون پول منو فروختی بخاطر پول مامانمو کتک زدی اون زن سال ها کنارت زندگی کرده حالا تو کتکش میزنی منم بهت نشون میدم
تفنگ و در آوردم
بابا:ات آروم باش
ا.ت: دیگه خیلی دیره قبل از این کارا باید فکر اینجارو میکردی
1........2.......3
با شمارشم داشتم شلیک میکردم که با صدای کوک و مامانم متوقف شدم
کوک: صبر کن ا.تت
مامان: ا.ت دخترم نزن
ا.ت: چرا مامان اون اینجور تو رو زده من چجوری طاقت بیارم(گریه)
مامان: اشکال نداره پلیسا دم درن اومدن ببرنش
ا.ت: صبر کنین نبرینش
مامان: چی
ا.ت: مامان صبر کن الان میام
رفتم پیش اون عوضی(به باباش میگه)
بابا: دخترم بهشون بگو منو نبرن خواهش میکنم
ا.ت: تو بخاطر ۲۰۰ میلیون پول منو فروختی نگفتی منم زندگی دارم باید زندگیمو بکنم بابا من دخترتم میفهمی من سال ها تو رو بابا صدا میزدم تو باید اینجوری جوابم و میدادی مامانم سال ها کنارت بوده بخاطر پول کتکش زدی بابا هیچ وقت میبخشمت اینو بدون(گریه)
بابام و بردن من و کوک هم مامانم و بردن بیمارستان
مامانم و بردیم داخل و بستریش کردن
دکتر: ایشون باید ۱ ماه اینجا بمونه ضربه هایی که بهش خورده به زودی خوب نمیشه
ا.ت: خیلی ممنونم
دکتر: من رفتم
ا.ت: مامان خیلی معذرت میخوام که پیشت نبودم
مامان: تقصیر تو چیه دخترم برو خونه به کارات برس منم همینجا میمونم پرستار ها هستن
ا.ت: ولی.........
مامان: ولی نداریم برو دخترم
ا.ت: باشه
لپشو بوس کردم و بعدش با کوک رفتیم خونه منم لباسام و عوض کردم بعدش رفتم پایین
که کوک صدام زد...
۸.۸k
۱۹ مهر ۱۴۰۳