اسم عشق خوب یا بد
اسم عشق خوب یا بد
پارت ۲۷
[ویو آنالی]
اگه بگم نترسیدم دروغ گفتم
بشدت ترسیدم از نوع و لحن صحبت کردنش
آنالی: ببخشید
یهو با عربده گفت:
جونگ کوک: چرا همه اش معذرت خواهی می کنی... توضیح دادن بلد نیستی
خب چی بگم ؟
سرم پایین انداختم و با انگشتام ور رفتم
اون داد بی داد می کرد...منم فقط ساکت نشسته بودم
به عمارت رسیدیم...پیاده شدم.. خواستم برم که سریع ماشین دور زد
اومد از بازوم گرفت دنبال خودش کشید
دنبال خودش به سمت اتاق رفت...در باز کرد پرتم کرد داخل اتاق
اتاقی که پر از انواع وسایل برای شکنجه بود. چند قدم برداشت
و با برداشتن شلاق به سمتم اومد.
و بدون تردید روی بدنم فرود آوردش...هیچ صدایی ازم در نیومد
فقط چشمام از اشک خیس شده بود
فقط تندتر و محکم تر به بدنم می کوبید
چند مین بعد با شتاب زیادی اون شلاق اتداخت از وضعیتم عکس گرفت
مردک روانی بزور تکون خوردم
دوتا خدمه همیشگی سریع اومدن. سمتم بلندم کردن
به سمت اتاق بردنم...وارد حمام شدم..آب پوستم می خورد
بشدت می سوخت...یکم بعد اومدم بیرون...آروم لباس تنم کردم
روی تخت خودم انداختم...خدمه ها با نگاهی که پر از افسوس بود از اتاق
خارج شدن
انگار قرار نیست. این زندگی برام خوب پیش بره..چشمام از درد بستم
و آروم بخواب رفتم
پارت ۲۷
[ویو آنالی]
اگه بگم نترسیدم دروغ گفتم
بشدت ترسیدم از نوع و لحن صحبت کردنش
آنالی: ببخشید
یهو با عربده گفت:
جونگ کوک: چرا همه اش معذرت خواهی می کنی... توضیح دادن بلد نیستی
خب چی بگم ؟
سرم پایین انداختم و با انگشتام ور رفتم
اون داد بی داد می کرد...منم فقط ساکت نشسته بودم
به عمارت رسیدیم...پیاده شدم.. خواستم برم که سریع ماشین دور زد
اومد از بازوم گرفت دنبال خودش کشید
دنبال خودش به سمت اتاق رفت...در باز کرد پرتم کرد داخل اتاق
اتاقی که پر از انواع وسایل برای شکنجه بود. چند قدم برداشت
و با برداشتن شلاق به سمتم اومد.
و بدون تردید روی بدنم فرود آوردش...هیچ صدایی ازم در نیومد
فقط چشمام از اشک خیس شده بود
فقط تندتر و محکم تر به بدنم می کوبید
چند مین بعد با شتاب زیادی اون شلاق اتداخت از وضعیتم عکس گرفت
مردک روانی بزور تکون خوردم
دوتا خدمه همیشگی سریع اومدن. سمتم بلندم کردن
به سمت اتاق بردنم...وارد حمام شدم..آب پوستم می خورد
بشدت می سوخت...یکم بعد اومدم بیرون...آروم لباس تنم کردم
روی تخت خودم انداختم...خدمه ها با نگاهی که پر از افسوس بود از اتاق
خارج شدن
انگار قرار نیست. این زندگی برام خوب پیش بره..چشمام از درد بستم
و آروم بخواب رفتم
- ۱۵.۰k
- ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط