شاهزاده منفصل

شاهزاده من🍷فصل 1

# پارت ۲۸

ویو ا.ت : داشتم جیغ میزدم که یه دفعه تهیونگ لباش رو روی لبام گذاشت و جیغام رو خفه کرد همینجور درحالی که چشمام داشت برق میزد و بهش زل زده بودم لبخندی زدم و همراهیش کردم بعد اون دیگه گفتم بخوابیم .....

☆ پرش زمانی به ۹ ماه بعد

ویو تهیونگ : داشتم بی تابی میکردم چرا این طبیبا نمیان بیرون وای نکنه اتفاقی برای ا.ت افتاده نکنه بچه مرده وای خدایا خودت به دادم برس دارم میمرم تو فکر بودم و داشتم دور خودم میجرخیدم که صدای یه بچه از اتاق بلند شد یه دفعه طبیب اومد با یه بچه دستش و گفت ....

👩‍⚕️: تبریک میگم شاهزاده تهیونگ بچتون پسره

ته : خیلی ممنون میتونم ببینمشون

👩‍⚕️: بله بفرمایین

ذهن تهیونگ : بچه پسره ریدم که لعنتی الان اسمش رو ا.ت میزاره اه

ته : ا.ت حالت خوبه

ا.ت : آره خوبم ببینم پسر کوچولوم کجاست

ته : از الان داره حسودیم میشه بجا توجه به من فکر پسرتی ( با یه اخم خودشو کیوت میکنه )

ا.ت : اون هنوز بچس حسودی نکن حالا بگو ببینم دیدی بچه پسره ( با افتحال لبخند میزنه )

ته : اومم آره ( حرصی ) حالا میخوای اسمش رو چی بزاری

ا.ت : آممم میخوام اسمش رو بزارم کیم هانُما چطوره ؟

ته : خوبه اسم خیلی قشنگیه پس اسمش هانُماس

ا.ت : بگو بیارنشششش ( لباش میره رو هم )

ته : باشه

ویو ا.ت : تهیونگ گف هانُما رو بیارن گرفتم تو بغلم وای خیلی کوچیک بود چشماش رو بسته بود آروم بینیش رو ناز کردم و بوسیدم ای خدا چقدر کیوته آخه آروم چشماش رو وا کرد که با رنگ عجیب ولی خیلی خوشگلش مواجه شدم رنگ چشماش ....
دیدگاه ها (۸)

https://wisgoon.com/ramilajoon2یه خواهش کچولو دارم میشه لطفا...

شاهزاده من🍷فصل 1# پارت ۲۹ویو ا.ت : آروم چشماش رو وا کرد که ب...

جهنم من با او🍷فصل 1# پارت ۱۱ویو ا.ت : صبح زود از خواب بیدار ...

درخواستاتون 😁

تکپارتی درخواستی اسمات از ته ته

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

●بال های سیاه و سفید○پارت 15

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط