𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt³⁷"
𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt³⁷"
در حین دوییدن پشت هم و هل شده گفتم:
آرا: _ریدم ریدم ریدم وااای آیش خداا گند زدم گند زدم گند زدممم آبرووممم خدااا ریدم ناموصا ریدم!
دوییدم سمت خروجی و در رو مثل وحشیا باز کردم.
سریع خودمو به حیاط رسوندم و یکی از بادیگاردا که نمد کی بود منو سوار کرد...
پوففف... آرومم... هیچی نیست... هیچی ندیدم!
خداروشکر شو....رت پاش بود! وای...
چه بد..نی داشت ولی... وااای آرا روانی شدی؟! خرررر شدممم به خدااا
آیششش ذهن کثیفمممم خفه شووو.
یهو با فکر اینکه ممکنه مامان و بابام برگشته باشن خونه و از طرفی هیون فکر کرده من غیب شدم...
هین بلندی کشیدم و خم شدم سمت پنجره کوچیک بین من و راننده:
آرا: _گااااااااز بدهههه آقاااا دیر شدههههه
سعی کردم سرجام آروم و قرار بگیرم.
برم خونه مستقیم به آنا زنگ میزنم و همچیز رو میگم!
وقتی ماشین توقف کرد بی حرف پیاده شدم و به محض اینکه دوییدم سمت در یهو در باز شد و چهره ی نگران و سرخ شده ی هیون نمایان شد...
هیون: +آرااااااااا
دویید سمتم و منتظر بودم بغلم کنه که کوبید فرق سرم!
هیون: +هیچچچچ معلومه کدوممم گوری هستی احمققق؟!
مثل ببر آماده حمله دندون هام رو روی هم ساییدم:
آرا: _زدی تو سر مننن؟!
هیون: +خوبببب کردم خررررر
هجوم بردم سمتش و موهای پسرونه اش رو تو مشتم گرفتم که صدای خر داد و شروع کرد جفتک انداختن...
آرا: _میکشمتتتتت الاغغغغغ
در حین دوییدن پشت هم و هل شده گفتم:
آرا: _ریدم ریدم ریدم وااای آیش خداا گند زدم گند زدم گند زدممم آبرووممم خدااا ریدم ناموصا ریدم!
دوییدم سمت خروجی و در رو مثل وحشیا باز کردم.
سریع خودمو به حیاط رسوندم و یکی از بادیگاردا که نمد کی بود منو سوار کرد...
پوففف... آرومم... هیچی نیست... هیچی ندیدم!
خداروشکر شو....رت پاش بود! وای...
چه بد..نی داشت ولی... وااای آرا روانی شدی؟! خرررر شدممم به خدااا
آیششش ذهن کثیفمممم خفه شووو.
یهو با فکر اینکه ممکنه مامان و بابام برگشته باشن خونه و از طرفی هیون فکر کرده من غیب شدم...
هین بلندی کشیدم و خم شدم سمت پنجره کوچیک بین من و راننده:
آرا: _گااااااااز بدهههه آقاااا دیر شدههههه
سعی کردم سرجام آروم و قرار بگیرم.
برم خونه مستقیم به آنا زنگ میزنم و همچیز رو میگم!
وقتی ماشین توقف کرد بی حرف پیاده شدم و به محض اینکه دوییدم سمت در یهو در باز شد و چهره ی نگران و سرخ شده ی هیون نمایان شد...
هیون: +آرااااااااا
دویید سمتم و منتظر بودم بغلم کنه که کوبید فرق سرم!
هیون: +هیچچچچ معلومه کدوممم گوری هستی احمققق؟!
مثل ببر آماده حمله دندون هام رو روی هم ساییدم:
آرا: _زدی تو سر مننن؟!
هیون: +خوبببب کردم خررررر
هجوم بردم سمتش و موهای پسرونه اش رو تو مشتم گرفتم که صدای خر داد و شروع کرد جفتک انداختن...
آرا: _میکشمتتتتت الاغغغغغ
۲.۴k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.