Pt

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt³⁹"


از دستشویی به اتاق رفتم و تا غروب حتی برای نهار هم بیرون نیومدم...
هرکی وارد اتاق میشه خودمو به خواب میزنم.
اینکه بابا بابت یه دعوای خواهر و برادری همچین کرده بود اذیتم میکرد...

گوشی یه پسر هیفده ساله رو گرفته بود که جلوی عمو چی رو ثابت کنه؟!
دلم میخواد با همه قهر کنم و کلا از اینجا برم...
هعی خدا... شکمم از شدت گرسنگی درد میکرد

ولی لجبازی نمیذاره که برم و غذا بخورم!
جی‌یونگ هم اصلا وارد اتاق نشده بود.
گوشیم رو برداشتم و برای اولین بار بازش کردم... با یادآوری جونگ‌کوک و شماره اش لبخند کمرنگی زدم.

شماره اش رو با عجله یه نقطه سئو کرده بودم... به چاگیا تغییرش دادم و بعد با ذوق گوشیم رو بغل کردممم...
مغزم ازم میخواست که بخوابم اما قلبم داشت منفجر میشد که پیامک بدم.

اول با شماره پروفایلش رو چک کردم و وقتی پروفایلش خالی بود پوففف ذوقم خوابید!
وقتی زد آنلاین هیجان کل ت..نم رو فرا گرفت و سریع تایپ کردم.
آرا: "سلام، بابت امروز متاسفم"

به ثانیه نکشید که دیده شد و من با یه سین ساده جیغ خفه ای کشیدم!
با ویبره گوشی جرعت نداشتم به گوشیم نگاه کنم.
با هیجان به صفحه خیره شدم و پیامش قلبم رو از قفسه سی//نه جدا کرد!

کوک: "سلام توت فرنگیِ پرویِ فوضول!"
جیغ زدم و مثل وحشیا دست و پا زدممم واااییی آرومم آرومم هیچی نیستتت.
آرا: "...."
همین نقطه رو فرستادم چونننن واقعا زبونم قاصر بود از این همه زیباییی:)
دیدگاه ها (۰)

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁴⁰"کوک: "چه عجب عذرخواهی کردی!"ل..بمو به دند...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁴¹"شکمم تیری کشید و غورباقه درونش فریاد زد ک...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt³⁸"( پنج دقیقه بعد )پ.آ: واقعااااا مگگگگه بچ...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt³⁷"در حین دوییدن پشت هم و هل شده گفتم:آرا: _...

عشق تصادفی ! پارت 2 آخر

Part ¹²⁷ا.ت ویو:با صدای جونگ کوک از فکر بیرون اومدم..ا.ت:چیز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط